جهبذ. [ ج ِ ب ِ ] (معرب ، ص ، اِ) نقاد دانا. (منتهی الارب ). ناقد شناسا به تمییز خوب از بد، و آن معرب کهبد فارسی است . (از اقرب الموارد). ج ، جَهابِذة. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد): انه [ ارسطاطالیس ] کان فیلسوف الروم و عالمها و جهبذها و نحریرها و خطیبها. (عیون الانباء ج 1 ص 54). || حرفة معروفة فی نقدالذهب . پیشه ٔ معروفی است در نقد طلا و صیرفی آن . (از انساب سمعانی ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.