کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جناق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جناق
لغتنامه دهخدا
جناق . [ ج ُ ] (اِ) جناغ : شمال صیت تراشد براق برق عنان هلال زین براق تو گشت بدرجناق . سلمان (از شرفنامه ٔ منیری ).رجوع به جُناغ شود.
-
جناق
لهجه و گویش بختیاری
jenâq جناغ.
-
واژههای مشابه
-
جناق اِشکَسَّن / جناق اشگنادن
لهجه و گویش بختیاری
jenâq eškassan / jenâq ešgenâdan جناغ شکستن.
-
واژههای همآوا
-
جناغ
فرهنگ فارسی معین
(ج ) (اِ.) 1 - استخوانی به شکل عدد 7 که جلوی سینة مرغ قرار دارد، استخوانی در جلو سینة انسان که از پایین به دنده ها و در بالا به استخوان های ترقوه وصل می شود. 2 - سه پایه . 3 - شرط و گروی که دو کس با هم بندند، جناب .
-
جناغ
لغتنامه دهخدا
جناغ . [ ج َ ] (اِ) استخوانی که قفسه ٔ سینه را در خط وسط و جلو محدودمیکند و 7 زوج دنده های حقیقی قفسه ٔ سینه از طرفین بوسیله ٔ غضروفهای دنده یی به آن متصل میشوند و در قسمت انتهایی آن نیز 3 زوج دنده های کاذب بوسیله ٔ غضروفشان بغضروف دنده های بالاتر مت...
-
جناغ
لغتنامه دهخدا
جناغ . [ ج ُ ] (اِ) دامنه ٔ زین اسب باشد که بعربی یون خوانند. (برهان ). غاشیه ٔ زین که اکثر از پوست پلنگ سازند. || نوعی از اسباب زایده ٔ زین باشدکه برای زینت نقاشی کنند، و بجای حرف آخر قاف هم آمده است . (برهان ) (آنندراج ) (شرفنامه ٔ منیری ). و آنراب...
-
جناغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) (زیستشناسی) jenāq ۱. استخوانی باریک و مسطح که در بدن انسان در جلو سینه قرار دارد و هفت زوج از دندهها به آن اتصال دارند و در قسمت بالا به دو استخوان ترقوۀ راست و چپ متصل است.۲. استخوانی دوشاخه به شکل ۷ در جلو سینۀ مرغ که در شرطبندی میشکنند.&...
-
جناغ
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] jonāq تختۀ دوشاخۀ زین اسب و دامنۀ زین اسب: ◻︎ همه تفاخر آنها به جود و دانش بود / همه تفاخر اینها به غاشیهست و جناغ (منجیک: شاعران بیدیوان: ۲۳۴).
-
جستوجو در متن
-
genus Galago
دیکشنری انگلیسی به فارسی
جناق Galago
-
wishbone
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آرامش، استخوان جناق
-
تنپک
لغتنامه دهخدا
تنپک . [ تُم ْ پ َ ] (اِ) دریچه ٔ زرگری و صفاری باشد و آن قالبی است که چیزها از طلا و نقره و امثال آن در آن ریزند. (برهان ) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). و به این معنی بتقدیم بای فارسی بر نون (تپنک ) هم آمده است . (برهان ). رجوع به تپنک شود. || دریچ...
-
رضی
لغتنامه دهخدا
رضی . [ رَ ] (اِخ ) رضی قزوینی . آقا رضی قزوینی از گویندگان قرن یازدهم هجری قمری بود. مردی وارسته و آراسته بود و سخن نغزش دلخستگان را آرامش می بخشید. از همه ٔ علوم بهره داشت و شاگردانی زیاد از خدمتش کسب فیض می کردند. اشعار زیر از اوست :ز نعمت حق نعمت...