کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جمرة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جمرة
معنی
ياقوت اتشي , لعلي که تراش محدب داشته باشد , کفگيرک , دمل بزرگ , رنگ نارنجي مايل به قرمز , زغال نيم سوز , خاکستر , خاکستر کردن , خاکه زغال نيمسوز , اخگر , خاکستر گرم (بيشتر در جمع)
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جمرة
لغتنامه دهخدا
جمرة. [ ج َ رَ ] (ع اِ) یکی جَمْر. (از اقرب الموارد). رجوع به جمر شود. || خدرک آتش . (منتهی الارب ). اخگر آتش . (برهان ). آتش برافروخته . (از اقرب الموارد). ج ، جَمْر، جَمَرات . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || تف زمین . (منتهی الارب ). حرارتی و ...
-
جمرة
دیکشنری عربی به فارسی
ياقوت اتشي , لعلي که تراش محدب داشته باشد , کفگيرک , دمل بزرگ , رنگ نارنجي مايل به قرمز , زغال نيم سوز , خاکستر , خاکستر کردن , خاکه زغال نيمسوز , اخگر , خاکستر گرم (بيشتر در جمع)
-
واژههای مشابه
-
جمره
فرهنگ فارسی معین
(جَ رِ) [ ع . جمرة ] (اِ.) 1 - تکه ای آتش . 2 - سنگ ریزه . 3 - در فارسی ، بخاری که در آخر زمستان از زمین بلند می شود، که حمل بر نفس کش یدن زمین است .
-
جمره
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: جمرَة] [قدیمی] jamare ۱. [جمع: جمار و جَمَرات] تکهای آتش؛ اخگر.۲. بخار و حرارتی که در آخر زمستان از زمین برمیخیزد و برای آن سه نوبت و برای هر نوبت هفت روز فاصله قائل گردیدهاند و در نوبت سوم درختان بیدار میشوند: ◻︎ جمرهست مگر خصم تو ...
-
جستوجو در متن
-
جمرات
فرهنگ فارسی معین
(جَ مَ) [ ع . ] (اِ.) جِ جمره ؛ جمرات حج سه م وضع است در منی و مکه که آن ها را جمرة الاولی ، جمرة الوسطی و جمرة العقبه گویند و حاجیان در آن ها باید جمره (سنگریز ه ) بریزند.
-
جمار
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جمرَة] [قدیمی] jemār =جمره
-
جمرات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ جَمرَة] [قدیمی] jamarāt =جمره
-
خاکستر گرم (بیشتر در جمع)
دیکشنری فارسی به عربی
جمرة
-
یاقوت اتشی
دیکشنری فارسی به عربی
جمرة
-
لعلی که تراش محدب داشته باشد
دیکشنری فارسی به عربی
جمرة
-
کفگیرک
دیکشنری فارسی به عربی
جمرة
-
دمل بزرگ
دیکشنری فارسی به عربی
جمرة
-
رنگ نارنجی مایل به قرمز
دیکشنری فارسی به عربی
جمرة