کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جلق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جلق
/jalq/
معنی
اخراج منی با مالش اعضای تناسلی به دست خود شخص؛ استمنا.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
استمنا، خودارضایی، طبق
دیکشنری
masturbation
-
جستوجوی دقیق
-
جلق
واژگان مترادف و متضاد
استمنا، خودارضایی، طبق
-
جلق
فرهنگ فارسی معین
(جَ) [ ع . ] (مص ل .) ارضاء کردن غریزه جنسی به روش غیرطبیعی ، استمناء.
-
جلق
لغتنامه دهخدا
جلق . [ ج َ ] (ع اِ) آشتی ، مولد است . (منتهی الارب ).
-
جلق
لغتنامه دهخدا
جلق . [ ج َ ] (ع مص ) ستردن موی سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گشادن دندان را وقت خندیدن . (منتهی الارب ). || انداختن بمنجنیق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جلق زدن . اخراج منی از ذکر با دست و غیر آن که نام دیگرش استمناء است و با لف...
-
جلق
لغتنامه دهخدا
جلق . [ ج ِ ل ِ ] (ع اِ صوت ) کلمه ای است که بدان شتر نر را زجر کنند. (از اقرب الموارد).
-
جلق
لغتنامه دهخدا
جلق . [ ج ِل ْ ل ِ ] (اِخ ) جِلَّق . دمشق و غوطه ٔ دمشق . (منتهی الارب ). دمشق . (از اقرب الموارد). نام ناحیه ٔ غوطه است و گویند دمشق را جلق خوانند و گویند موضعی است در قریه ای از قرای دمشق و گویند مجسمه ٔ زنی است در یکی از دیههای دمشق که آب از دهان ...
-
جلق
لغتنامه دهخدا
جلق . [ ج ِل ْ ل ِ ] (اِخ ) ناحیه ای است در اندلس در سرقسطه و آبی گواراتر از آب آنجا در همه ٔ اندلس وجود ندارد. (از معجم البلدان ) (منتهی الارب ).
-
جلق
لغتنامه دهخدا
جلق . [ ج ِل ْ ل ِ ] (ع اِ) دانه ای است بیمن مانند گندم . || کلمه ای است که بدان شتر نر را زجر کنند. (منتهی الارب ). رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
جلق
لغتنامه دهخدا
جلق . [ ج ُ ] (اِ) یک حصه از یکهزاروهشتاد حصه ٔ ساعت شبانه روزی باشد پیش جهودان ، چه ایشان هر ساعتی را یک هزار و هشتاد قسم کنند و هر قسمی را از آن جلق خوانند پس باین اعتبار شبانروزی 25920 جلق باشد. (برهان ).
-
جلق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jalq اخراج منی با مالش اعضای تناسلی به دست خود شخص؛ استمنا.
-
جلق
دیکشنری فارسی به عربی
استمناء
-
واژههای مشابه
-
وادی جلق
لغتنامه دهخدا
وادی جلق . [ ج َل ْ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای است در اندلس و راه آهنی که از قلعه ٔ ایوب می آیداز آن عبور می کند. (از الحلل السندسیة ج 2 ص 94).
-
یمان جلق
لغتنامه دهخدا
یمان جلق . [ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اکراد ساوجبلاغ بخش کرج شهرستان تهران ، واقع در56هزارگزی باختر کرج و 7هزارگزی راه شوسه ٔ کرج به قزوین . راه آن مالرو است و از طریق آبه یک و کاظم آباد ماشین می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1).
-
جلق زدن
دیکشنری فارسی به عربی
استمن