جلق . [ ج َ ] (ع مص ) ستردن موی سر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || گشادن دندان را وقت خندیدن . (منتهی الارب ). || انداختن بمنجنیق . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || جلق زدن . اخراج منی از ذکر با دست و غیر آن که نام دیگرش استمناء است و با لفظ زدن استعمال میشوداین لفظ در عربی بمعنی سر تراشیدن و سنگ پراندن با منجنیق است و در فارسی بطور مجاز و تشبیه به سر تراشیدن و استمناء استعمال شده چه در سر تراشیدن هم سر را باید تر کرد و مالید تا مو بخیسد. (فرهنگ نظام ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.