کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جسته و جسته پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جسته و جسته
فرهنگ گنجواژه
کم کم.
-
جستوجو در متن
-
قلاچ
فرهنگ فارسی معین
(قُ لّ) [ تر. ] (اِ.) جستن اسب و راه جسته جسته رفتن آن .
-
browser
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرورگر، کسیکه جسته و گریخته میخواند
-
browsers
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مرورگرها، کسیکه جسته و گریخته میخواند
-
قلاچ
لغتنامه دهخدا
قلاچ . [ ق ُل ْ لا ] (ترکی ، اِ) برجستن اسب . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). جستن اسب و راه جسته جسته رفتن آن . (آنندراج از فرهنگ وصاف ).
-
اخنس
لغتنامه دهخدا
اخنس . [ اَ ن َ ] (ع ص ) مرد که بینی وی سپس رفته باشد و سر بینی اندک بلند باشد. آنکه بینی او واپس جسته باشد. بینی بازپس جسته . (مهذب الاسماء). بینی واپس جسته . (زوزنی ). بینی باپس جسته . (تاج المصادر بیهقی ). ماربینی . آنکه بینی آویخته دارد. (زمخشری ...
-
قذفة
لغتنامه دهخدا
قذفة. [ ق ُ ف َ ] (ع اِ) کنگره . || آنچه بیرون جسته باشد از سرکوه . || کرانه . (منتهی الارب ) (آنندراج ). ج ، قِذاف و قُذَف ، قُذُف و قُذُفات . (منتهی الارب ).
-
اشعر بالارتياح
دیکشنری عربی به فارسی
خلا ص کردن (از درد و رنج و عذاب) , کمک کردن , معاونت کردن , تخفيف دادن , تسلي دادن , فرو نشاندن , بر کنار کردن , تغيير پست دادن , برجستگي , داشتن , بر جسته ساختن , ريدن
-
مبغی
لغتنامه دهخدا
مبغی . [ م َ غی ی ] (ع ص ، اِ) مَبغیَّة. مطلوب و خواسته و جسته . (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون ). مطلوب . ج ، مباغی . (از فرهنگ فارسی معین ).
-
بغایة
لغتنامه دهخدا
بغایة. [ ب ُ ی َ ] (ع اِ) جسته و کسب ، یقال : انه لذو بغایة؛ یعنی : او کاسب است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). طلب و کسب . (اقرب الموارد).
-
بس خواسته
لغتنامه دهخدا
بس خواسته . [ ب َ خا ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) کنایه از مطلوب و معشوق باشد. (برهان ) (آنندراج ). و رجوع به فرهنگ دساتیر ص 236 و بس جسته شود.
-
ویده
لغتنامه دهخدا
ویده . [ دَ / دِ / وَ دَ / دِ / وِ دَ / دِ ] (ن مف ) چاره جسته و چاره جوینده . (آنندراج ) (برهان ). رجوع به ویدن و ویدیدن شود.
-
فرغار
لغتنامه دهخدا
فرغار. [ ف َ ] (اِخ ) نام ترکی که افراسیابش فرستاده بود تا معلوم کند که رستم چه مقدار لشکر دارد. (برهان ) : یکی شیردل بود فرغارنام قفس دیده و تیز جسته ز دام .فردوسی .
-
ابوعبدا
لغتنامه دهخدا
ابوعبدا. [ اَ ع َ دِل ْ لاه ] (اِخ ) خطیب ملقب به ولی الدین . او راست : مشکات المصابیح که در 737 هَ. ق . از آن فراغت جسته و کتاب اسماء رجال المشکات .