کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جزولی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جزولی
لغتنامه دهخدا
جزولی . [ ] (اِخ ) شیخ محمدبن سلیمان بن ابی بکر مکنی به ابوعبداﷲ. وی از مشاهیر علما و بزرگان حسنی بود. او راست کتابی مشهور بنام : دلائل الخیرات و شوارق الانوار فی الصلاة علی النبی المختار. (از ریحانة الادب ) (از قاموس الاعلام ترکی ). در معجم المطبوعا...
-
جزولی
لغتنامه دهخدا
جزولی . [ ج َ ] (اِخ ) ابوعلی بن احمد. او راست : شرح لاحد و عشرین کلمة یکثر وجودها فی الکلام . وی متن «قواعد الاعراب »ابن هشام را نیز تلخیص کرد. (از معجم المطبوعات ).
-
جزولی
لغتنامه دهخدا
جزولی . [ ج َ ] (اِخ ) سیدعلی بن محمد جیانی . او راست : نوازل سیدی ابراهیم بن هلال .این کتاب در فقه مالکی است . (از معجم المطبوعات ).
-
جزولی
لغتنامه دهخدا
جزولی . [ ج َ ] (اِخ ) عیسی بن عبدالعزیز مکنی به ابوموسی . مؤلف مقدمه ٔ مشهوری است در نحو موسوم به «جزولیه ». (از عیون الانباء ج 2 ص 74). و رجوع به قاموس الاعلام ترکی عیسی بن عبدالعزیزبن یللبخت شود.
-
جستوجو در متن
-
ابوموسی
لغتنامه دهخدا
ابوموسی . [ اَ سا ] (اِخ ) جزولی . رجوع به عیسی بن عبدالعزیزبن یللبخت ... شود.
-
ابوموسی
لغتنامه دهخدا
ابوموسی . [ اَ سا ] (اِخ ) عیسی بن عبدالعزیزبن یللبخت بن عیسی بن یوماریلی جزولی یزدکنتی . رجوع به عیسی ... شود.
-
علم الدین اندلسی
لغتنامه دهخدا
علم الدین اندلسی . [ ع َ ل َ مُدْ دی ن ِاَ دُ ل ُ ] (اِخ ) قاسم بن احمدبن موفق ، مکنی به ابومحمد و ملقب به نجم الدین . وی از ائمه ٔ نحو و علوم عربی و فقه و اصول و منطق و فلسفه است ، بخصوص در علم تجوید و قرائت دستی توانا داشت . یاقوت حموی در سال 618هَ...
-
خدیجه
لغتنامه دهخدا
خدیجه . [ خ َ ج َ ] (اِخ ) النویری ، مکنی به ام الفضل . وی دختر فقیه ابوالقاسم عبدالرحمن بن قاسم بن حسین بن عبداﷲ نویری و از محدثان اواسط قرن ششم هجری است که در مصر عمر می گذراند. پدرش بسال 648 هَ .ق . در جنگ دمیاط بدست فرنگان کشته شد و جدش قاسم معرو...
-
ابن معطی
لغتنامه دهخدا
ابن معطی . [ اِ ن ُ م ُ ] (اِخ ) زین الدین ابوالحسن یحیی بن عبدالمعطی بن عبدالنور الزواوی مغربی حنفی . یکی از ائمه ٔ نحو و لغت . مولد او به سال 564 هَ .ق . وی نحو و فقه به الجزائر نزد ابوموسی جزولی فراگرفت و سپس بمشرق شد و زمانی دراز در دمشق ببود و ب...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [اَ م َ ] (اِخ ) ابن حسین بن احمدبن معالی بن منصوربن علی خباز اربلی موصلی ضریر مکنی به ابوالعباس نحوی و ملقب بشمس الدین . مشهور به ابن خباز. وفات او بسال 637 یا 639 هَ . ق . در موصل بود. وی استادی بارع در نحو، و در لغت و عروض و فرائض علامه ٔ زم...
-
قاسم لورقی
لغتنامه دهخدا
قاسم لورقی . [س ِ رَ ] (اِخ ) ابن احمدبن موفق لورقی ، ملقب به علم الدین و مکنی به ابومحمد. به سال 575 هَ . ق . تولد یافت و به سال 661 وفات کرد. پیشوای علوم و ادبیات عرب و عالم به قرآن و قرائت بود. در کودکی در اندلس به تحصیل دانش پرداخت و در راه فراگر...
-
یحیی
لغتنامه دهخدا
یحیی . [ ی َح ْ یا ] (اِخ ) ابن عمر. مؤسس از ملوک ملثمین یعنی مرابطین است و به یکی از قبائل انتساب داشته و یکی از مریدان عبداﷲبن یاسین صاحب خروج و دعوت بوده به امر وی در تحت فرماندهی خویش لشکری ترتیب داد و از تاریخ 440 تا 447 هَ. ق . به امارت و قیاد...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) ابن عثمان ازدی مکنی به ابوالعباس و ملقب به ابن البناء از حکماء مملکت اسپانیا و علماء مائه ٔ هفتم هجریست در فنون معقول و مسموع لاسیما نجوم و هیأت و تفسیر و سنن تبحری عظیم و در سایر صناعات نیز از طب و کلام و رمل و حساب و عزائم ...
-
گرگان
لغتنامه دهخدا
گرگان . [ گ ُ ] (اِخ ) پهلوی آن ورکان = هیرکانیا . رک : مارکوارت . شهرستانها ص 12 ح 17: اونوالا 92. (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ). نام شهری است در دارالملک استرآباد، معرب آن جرجان است . (برهان ). گرگان به اطلاق عام شامل ایالت استراباد است که از شمال ب...