کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جراذ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جراذ
لغتنامه دهخدا
جراذ. [ ج ُ ] (اِ) آهن پولاد. (یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
جرآض
لغتنامه دهخدا
جرآض . [ ج ِ آ ] (ع ص ، اِ) بزرگ شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || مغموم . (ذیل اقرب الموارد) (شرح قاموس ). غمزده . || شیر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جراز
لغتنامه دهخدا
جراز. [ ] (اِخ ) از اعمال سامره است . (از حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 298). در معجم البلدان جُراز بضم جیم ضبط شده و نام موضعی است به بصره . (معجم البلدان ).
-
جراز
لغتنامه دهخدا
جراز. [ ج َ ] (ع اِ) گیاهی است بی برگ ، مانند کدویی از زمین برآید آنگاه بزرگ شود چون انسانی نشسته و بالای آن تنگ و رقیق گردد و از آن شکوفه برآید مانند خرزهره و از نیکویی آن کوهها را بهجت افزاید و از آن در چرا و خوراکی نفعی نیاید. (از ذیل اقرب الموارد...
-
جراز
لغتنامه دهخدا
جراز. [ ج ُ ] (اِخ ) ذوجُراز؛ نام شمشیر ورقأبن زهیر که زهیر بر خالدبن جعفر زده بود و آن شمشیر برجست و کار نکرد. (منتهی الارب ) (از شرح قاموس ).
-
جراز
لغتنامه دهخدا
جراز. [ ج ُ ] (اِخ ) موضعی است به بصره .(از معجم البلدان ). در منتهی الارب و شرح قاموس این کلمه جرأز، یعنی حرف ماقبل آخر همزه ضبط شده است .
-
جراز
لغتنامه دهخدا
جراز. [ ج ُ ] (ع ص ، اِ) شمشیر بران . (منتهی الارب ) (دهار) (مهذب الاسماء). تیغ و شمشیر بران . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): «ما انا و الجراز بعاتقی بمحتاج الی اَن اسیر فی خفارة احد». (متنبی از اقرب الموارد). || ناقه ٔ ب...
-
جراض
لغتنامه دهخدا
جراض . [ ج ِ ] (ع ص ، اِ) سطبر بزرگ شکم . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). سخت و ستبر. (از ذیل اقرب الموارد). جِریاض . (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). جِرآض . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || شیر. (منتهی الارب ) (شرح قاموس ). شیر بیشه . (از ذیل اقرب المو...
-
جراض
لغتنامه دهخدا
جراض . [ ج ُ ] (ع ص ) شتر سطبرگردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): بعیر جراض ؛ شتر بزرگ . (تاج از ذیل اقرب الموارد). || ناقة جراض ؛ ماده شتر که بر بچه مهربان باشد. (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). و این نعت خاص مؤنث است و بر مذک...
-
جرئض
لغتنامه دهخدا
جرئض . [ ج ُ ءِ ] (ع ص ، اِ) سخت بسیارخوار که درخت را به دندان گرفته ببرد. (از متن اللغة). شتر بسیارخوار که درخت را به دندان گرفته ببرد آنرا. (از منتهی الارب ). جُرائض . (از متن اللغة). || شتر بزرگ . (از متن اللغة).
-
جرئض
لغتنامه دهخدا
جرئض . [ ج ُ رَ ءِ ] (ع ص ) ستبر بزرگ شکم . (ناظم الاطباء)(منتهی الارب ). ستبر پهناور. (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ). || (اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (از ذیل اقرب الموارد) (آنندراج ).
-
جراز
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] jorāz تیغ؛ شمشیر برنده.
-
جستوجو در متن
-
آهن پولاد
لغتنامه دهخدا
آهن پولاد. [ هََ ن ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ذَکر. جراذ. مقابل نرم آهن ، اَنیث ، اَنیف .