کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جذما پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جذما
لغتنامه دهخدا
جذما. [ ج َ ] (ع ص ) جذماء. جَذمی ̍. رجوع به این کلمات شود.
-
واژههای مشابه
-
کف جذما
لغتنامه دهخدا
کف جذما. [ ک َف ْ ف ِ ج َ ] (اِخ ) ستارگانی که در سر دست جنوبی صورت پروین قرار دارد. (از التفهیم چ جلال همایی حاشیه ٔ 3 ص 104) : و ایشان پروین را چنان نهادند چون سری با دودست ... و دیگر دستش را کف جذما خوانند ای گسسته ، زیراک از آن دست خضیب کوتاهتر ا...
-
واژههای همآوا
-
جزماً
لغتنامه دهخدا
جزماً. [ ج َ مَن ْ ] (ع ق ) حتماً و قطعاً و بطور ثبات و استوار. (ناظم الاطباء). قطعاً. البتة. (یادداشت مؤلف ). بیقین . بطور قطع. بی تردید.
-
جستوجو در متن
-
کف الجذماء
لغتنامه دهخدا
کف الجذماء. [ ک َف ْ فُل ْ ج َ ] (اِخ ) نام چند ستاره است . (یادداشت مؤلف ). کف جذما. رجوع به کف جذما شود.
-
جذماء
لغتنامه دهخدا
جذماء. [ ج َ ] (ع ص ) دست افتاده سرانگشت . (منتهی الارب ). تأنیث اجذم . (المنجد) (ذیل اقرب الموارد). جَذمی ̍. (المنجد). رجوع به جذما وجذمی شود. || گوش بریده . (مهذب الاسماء).- امراءة جذماء ؛ زن دست بریده یا سرانگشتان افتاده . (ناظم الاطباء).- نعل جذ...