کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جدیلة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جدیلة
لغتنامه دهخدا
جدیلة. [ ج َ ل َ ] (اِخ ) بطنی از قبیله ٔ طی که جوهری آن را آورده و نسب آنان را ذکر نکرده است . سپس گوید: بنوجدیله بنام مادر خود جدیله بنت سبیعبن عمرو از طایفه ٔ حمیر معروف هستند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 320).
-
جدیلة
لغتنامه دهخدا
جدیلة. [ ج َ ل َ ] (اِخ ) بنت مدرکةبن الیاس مضر.نام مادر عدوان و فهم فرزندان عمروبن قیس بن عیلان است که دو بطن از بطون قیس باشند، و به این اعتبار نسبت ، آنها را قیس جدیله گویند. (عقدالفرید ج 3 ص 299).
-
جدیلة
لغتنامه دهخدا
جدیلة. [ ج َ ل َ ] (اِخ ) طائفه ای [ فخذ ] ازاولاد اسدبن ربیعه اند و آنان همان بنوجدیلةبن اسدند که منسوب به آن را جدلی بحذف یا آرند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 337). زرکلی آرد: جدیلةبن اسدبن ربیعةبن نزار از عدنان است . وی جدی جاهلی است که منسوب به او را جد...
-
جدیلة
لغتنامه دهخدا
جدیلة. [ ج َ ل َ ] (اِخ ) نام جایی است بر سر راه حاجیان بصره . جدیلة در ابیات زیر بعقیده ٔ ابوالفرج نام جایی است و نام قبیله نیست : و ما قربت بحیلة منک دونی بشی ٔ غیر ان دعیت بحیلةو ما للغوث عندک ان نسبناعلینا فی القرابة من فضیلةو لکنا و ایاکم کثرناف...
-
جدیلة
لغتنامه دهخدا
جدیلة. [ ج َ ل َ ] (اِخ ) نام دختر سبیعبن عمروبن حمیر که مادر قبیله ای است و جدلی منسوب است به آن . (منتهی الارب ). زرکلی در الاعلام چنین آرد: جدیلة بنت سبیعبن عمرو طائی از حمیر و مادر بطنی است جاهلی از طایفه ٔ طی از قحطانیه و نسبت به آن جدلی است . (...
-
جدیلة
لغتنامه دهخدا
جدیلة. [ ج َ ل َ ] (اِخ ) نام منزل یا آبخوری است مر حاجیان بصره را. (از معجم البلدان ).
-
جدیلة
لغتنامه دهخدا
جدیلة. [ ج َ ل َ ] (ع اِ) خو. (منتهی الارب ). شاکلة. (اقرب الموارد). عمل علی جدیلته ، اَی علی شاکلته . (اقرب الموارد). || قبیله . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (شرح قاموس ) (از اقرب الموارد). || کرانه . (منتهی الارب ). ناحیت . (مهذب الاسماء). ناحیه ....
-
جدیلة
لغتنامه دهخدا
جدیلة. [ ج َ ل َ ](اِخ ) ابن عبداﷲ عنبری . صحابی است . نسبت وی به بنی عنبربن عمروبن تمیم میرسد. (از صبح الاعشی ج 1 ص 347).
-
جستوجو در متن
-
احساء
لغتنامه دهخدا
احساء. [ اَ] (اِخ ) آبی است غنی را. || آبی است به یمامة. || آبکی است جدیله طی را به أجا.
-
ام هجل
لغتنامه دهخدا
ام هجل . [ اُم ْ م ِ هََ ] (اِخ ) کوهی از آن بنی وبر در جدیله . (از المرصع).
-
جدیلی
لغتنامه دهخدا
جدیلی . [ ج َ ] (ص نسبی ) منسوب است به جدیله که موضعی است در راه بصره بمکه ومنسوب به آن را جدلی نیز گویند. (از لباب الانساب ).
-
عبدقیس
لغتنامه دهخدا
عبدقیس . [ ع َ دِ ق َ ] (اِخ ) بطنی است از جدیله و آنان بنوعبدالقیس بن اقصی بن دعمی بن جدیله اند. سرزمین مسکونی آنان تهامه بود سپس به بحرین رفتند و با قبیله ٔ بکربن وائل تصادم کردند و آن سرزمین را تقسیم نمودند. (از صبح الاعشی ج 1 ص 337).
-
عبدی قیسی
لغتنامه دهخدا
عبدی قیسی . [ ع َ ق َ سی ی ] (ص نسبی ) نسبت است به بنی عبدالقیس بطنی از جدیله . (از صبح الاعشی ج 1 ص 337).
-
ضریة
لغتنامه دهخدا
ضریة. [ ض َ ری ی َ ] (اِخ ) گویند زمینی است به نجد میان جدیلة و طخفة که حجاج بصره بدانجا فرودآیند و ذکر آن در ایام و اشعار عرب آمده است . (معجم البلدان ).