کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جبن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جبن
/jobn/
معنی
۱. ترسیدن.
۲. ترس؛ بیم؛ ضعف قلب.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
باک، بزدلی، بیم، ترس، خوف، رعب، محابا، مهابت، هراس ≠ شجاعت
دیکشنری
cowardice
-
جستوجوی دقیق
-
جبن
واژگان مترادف و متضاد
باک، بزدلی، بیم، ترس، خوف، رعب، محابا، مهابت، هراس ≠ شجاعت
-
جبن
فرهنگ فارسی معین
(جُ) [ ع . ] (اِ.) ترس .
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ] (اِخ ) نام کتاب معروفی از کتب براهمه است . رجوع به تحقیق ماللهند ص 73 و 75 شود.
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ج َ ب َ ] (اِ) خرزهره . رجوع به خرزهره شود.
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ج َ ب َ ] (اِخ ) نام طایفه ای است درشمال هند. رجوع به تحقیق ماللهند ص 152 و 155 شود.
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ج ِ ] (ع اِ) پنیر. ج ، اَجبان .
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ج ُ ب َ ] (اِخ )قلعه ای است در یمن . (معجم البلدان ) (مراصدالاطلاع ).
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ج ُ ب ُ ] (ع اِ) پنیر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ).سفیدی که از آب شیر جدا کنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ج ِ جبین . (منتهی الارب ). || (مص ) بددلی و ترسندگی . (منتهی الارب ). بددل گردیدن . (آنندراج ). غردلی یعنی ترسیدن از جن...
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ج ُ ب ُن ن ] (ع اِ) جُبُن . جُبْن .پنیر. (منتهی الارب ) (از قطر المحیط). حکیم مؤمن آرد: بتشدید نون ، به فارسی پنیر مینامند. تازه ٔ او در دوم سرد و تر و مقوی معده و روده و مقوی گرده و ملین طبع و مولد خلط صالح و خون و دیرهضم و بعد از هضم سریعا...
-
جبن
لغتنامه دهخدا
جبن . [ ج ُ] (ع اِ) پنیر. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (مهذب الاسماء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از قطر المحیط). || (مص ) بددلی و ترسندگی . (منتهی الارب ).بددل گردیدن . (آنندراج ). به معنی غردلی یعنی ترسیدن از جنگ . (آنندراج ). ضد شجاعت . فشل . ت...
-
جبن
دیکشنری عربی به فارسی
پنير
-
جبن
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] jobn ۱. ترسیدن.۲. ترس؛ بیم؛ ضعف قلب.
-
جبن
دیکشنری فارسی به عربی
خجل , فزع
-
واژههای مشابه
-
جبن رطب
لغتنامه دهخدا
جبن رطب . [ ج ُ ب ُ ن ِ رَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) بپارسی پنیر تر گویند و بهترین آن شیرین و لذیذ بود که میل به حلاوت داشته باشد و از شیر معتدل از حیوانی صحیح البدن گرفته باشند، و طبیعت آن سردو تر باشد در سوم . گویند در دوم غذائی فربه کننده باشد و ط...