جبن . [ ج ُ ب ُ ] (ع اِ) پنیر. (منتهی الارب ) (غیاث اللغات ) (آنندراج ).سفیدی که از آب شیر جدا کنند. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || ج ِ جبین . (منتهی الارب ). || (مص ) بددلی و ترسندگی . (منتهی الارب ). بددل گردیدن . (آنندراج ). غردلی یعنی ترسیدن از جنگ . (غیاث اللغات ). بددلی . ترسندگی . ترسانی . ترس . بی دلی . و رجوع به جُبْن و ترس شود. بددل شدن . (تاج المصادر بیهقی ).
- ماءالجبن ؛ آبی است که بعد از جدا کردن سپیدی شیر باقی مانده و آن اگر از بز باشد در بعضی امراض بکار برند و عوام از نافهمیدگی ماءالجوبن یا مال جوبن گویند. (از غیاث اللغات ) (آنندراج ).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.