کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جالی
/jāli/
معنی
جلادهنده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جالی
فرهنگ فارسی معین
[ ع . ] (اِفا.) 1 - روشن ، واضح . 2 - جلا - دهنده ، پاک کننده . ؛ ادویة ~: دواهایی که عفونت های جلدی را با آن پاک کنند، ضد - عفونی های جلدی .
-
جالی
لغتنامه دهخدا
جالی . (اِ) نام درخت اراک است که از چوب آن مسواک سازند. (برهان ) (ناظم الاطباء). به تازیش اراک نامند در هندی بیلو خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ). || (ع ص ، اِ) جلا دهنده . زداینده ٔ زنگ . || جلوه دهنده ٔ عروس . || سرمه بچشم کشنده . || واضح و آشکار. || جل...
-
جالی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] jāli جلادهنده.
-
واژههای مشابه
-
جالی شوران
لغتنامه دهخدا
جالی شوران . (اِخ ) دهی است از دهستان بم پشت شهرستان سراوان که در 27 هزارگزی جنوب خاوری سراوان و 14هزارگزی جنوب راه فرعی کوهک به سراوان واقع و محلی کوهستانی و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. آب آن ازچشمه و محصول اهالی غلات و خرما است . شغل مردم زراعت ...
-
جالی کلا
لغتنامه دهخدا
جالی کلا. [ ک ُ ] (اِخ ) دهی از دهستان دابو بخش مرکزی شهرستان آمل که در 18 هزارگزی شمال خاوری آمل واقع است . محلی دشت و معتدل و مرطوب و مالاریائی است . 120 تن سکنه دارد. مذهب آنان شیعه و زبان آنها مازندرانی فارسی است آب از رودخانه ٔ هراز و محصول آن ب...
-
واژههای همآوا
-
جعلی
واژگان مترادف و متضاد
تقلبی، ساختگی، قلابی، مجعول، مستعار، موهوم ≠ اصلی، اصیل
-
جعلی
فرهنگ واژههای سره
ساختگی، برساخته، دروغین
-
جعلی
لغتنامه دهخدا
جعلی . [ ج َ ] (ص نسبی ) چیز تقلبی را گویند که مثل چیز اصلی ساخته باشد. (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چیزی که مصنوعی و ساختگی باشد مانند چیز اصلی . (ناظم الاطباء).ساختگی دروغین . غیر اصلی . نااصل . برساخته . صناعی .- خبر جعلی ؛ خبری که حقیقت نداشته باش...
-
جعلی
لغتنامه دهخدا
جعلی . [ ج ُ ع َ ] (اِخ ) نسبت است به بنی جعل و لقب حیی الخولانی است که از ابی ذر روایت کرده و پسرش سعید از او روایت کرده است . (الانساب سمعانی ).
-
جعلی
فرهنگ فارسی عمید
(صفت نسبی، منسوب به جعل) [عربی. فارسی] ja'li غیراصلی؛ دروغین.
-
جستوجو در متن
-
جالیه
فرهنگ فارسی معین
(یِ یا یَ) [ ع . ] (اِفا.) مؤنث جالی . غریبانی که از وطن خود هجرت کرده اند.
-
جاکی
لغتنامه دهخدا
جاکی . (اِ) درختی است که چوب آن را مسواک کنند. (برهان ). رجوع به جال و جالی شود.