کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جادوسخن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
جادوسخن
/jādusoxan/
معنی
دارای سخن فصیح: ◻︎ هرچه وجود است ز نو تا کهن / فتنه شود بر من جادوسخن (نظامی۱: ۲۴).
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
جادوسخن
لغتنامه دهخدا
جادوسخن . [ س ُ خ َ ] (ص مرکب ) کنایه از شاعر فصیح . (آنندراج ) (برهان ) : هرچه وجود است ز نو تا کهن فتنه شود بر من جادوسخن . نظامی .کای حلقه ٔ محرم غلامی جادوسخن جهان نظامی .نظامی .
-
جادوسخن
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [قدیمی، مجاز] jādusoxan دارای سخن فصیح: ◻︎ هرچه وجود است ز نو تا کهن / فتنه شود بر من جادوسخن (نظامی۱: ۲۴).
-
جستوجو در متن
-
جادوزبان
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] jāduzabān =جادوسخن
-
جادوسخنی
لغتنامه دهخدا
جادوسخنی . [ س ُ خ َ ] (حامص مرکب ) صفت و کیفیت جادوسخن . || سخن فصیح و بلیغ.
-
جادونگاه
لغتنامه دهخدا
جادونگاه . [ ن ِ ] (ص مرکب ) کنایه از معشوق . صاحب آنندراج آرد: جادونگاه و جادونفس وجادونظر و جادوصنم و جادوسخن از اسماء معشوق است .
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا سخره کند لیلی را. منوچهری .در میان شکستگیها حصارکی خراب به من نمودند. اعراب گفتند: این خانه ٔ لیلی بوده است و قصه ...