جادوسخن . [ س ُ خ َ ] (ص مرکب ) کنایه از شاعر فصیح . (آنندراج ) (برهان ) :
هرچه وجود است ز نو تا کهن
فتنه شود بر من جادوسخن .
کای حلقه ٔ محرم غلامی
جادوسخن جهان نظامی .
شما واژهای در دفتر واژه ثبت نکردهاید.
برای رفع محدودیت کاربر ویژه شوید
با حذف کوکی، لیست لغات از بین خواهد رفت.
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جادوسخن . [ س ُ خ َ ] (ص مرکب ) کنایه از شاعر فصیح . (آنندراج ) (برهان ) :
هرچه وجود است ز نو تا کهن
فتنه شود بر من جادوسخن .