کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
جاب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
جاب
لغتنامه دهخدا
جاب . (اِخ ) صحرائی است سرخ رنگ مائل به رنگ خاکی بین عقدالحیل بالای سقیفه . (مراصد الاطلاع ص 106).
-
جاب
لغتنامه دهخدا
جاب . [ جاب ب ] (ع ص ) از جب و جباب . رجوع به جب شود.
-
واژههای مشابه
-
جأب
لغتنامه دهخدا
جأب . [ ج َ ءْ ب ْ ] (اِخ ) نام موضعی است . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
جأب
لغتنامه دهخدا
جأب . [ ج َ ءْ ب ْ ] (ع اِ) خر سطبر و درشت . گورخر درشت و سطبر. ج ، جؤوب . || ناف . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || شیر که اسد باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). شیر بیشه . (ناظم الاطباء). || (ص ) سخت و درشت از هر چیز. (منتهی الارب ) (آن...
-
بلن جاب
لغتنامه دهخدا
بلن جاب . [ ب ِ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان القوارت بخش حومه ٔ شهرستان بیرجند. سکنه ٔ آن 191 تن . آب آن از قنات و محصول آن غلات است . مزارع عباس آباد، ملک آباد، علی آباد، حسین آباد، چشمه علی ، محمد عظیمی جزء این ده است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)...
-
واژههای همآوا
-
جعب
لغتنامه دهخدا
جعب . [ ج َ ] (ع مص ) برکندن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || بیفکندن . (تاج المصادر بیهقی ). افکندن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). هوکندن . (زوزنی ). || برگردانیدن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || فراهم آوردن . جمع کردن . (ناظم الاطباء) (منت...
-
جعب
لغتنامه دهخدا
جعب . [ ج َ] (ع اِ) توده ٔ پشک شتر و گوسپند. (ناظم الاطباء).
-
جعب
لغتنامه دهخدا
جعب .[ ج ُ ] (ع اِ) آنچه مسترخی و فروهشته باشد از زیر ناف تا استخوان دبر. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
عوض
فرهنگ واژههای سره
جاب هجا، گردیده، ورت
-
تجاب
لغتنامه دهخدا
تجاب . [ ت َ جاب ب ] (ع مص ) نکاح کردن دو مرد خواهر یکدیگر را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
جیب
لغتنامه دهخدا
جیب . [ ج َ ] (ع مص ) گریبان کردن پیراهن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || بریدن . قطع کردن . (اقرب الموارد): جاب البلاد؛ قطعها.
-
جازی
لغتنامه دهخدا
جازی . (ص نسبی )منسوب به جاز. صاحب الانساب آرد: نسبتی است به شهری که آن را یزد نامند و از کوره های اصطخر باشد و شاید این نسبت به جاب برخلاف قیاس بود. (الانساب سمعانی ).