کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ثنة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
سنط
لغتنامه دهخدا
سنط. [ س َ ن َ ] (ع اِ) نوعی ازدرخت سلم که در مصر روید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). قرظ است و عصاره ٔ آن اقاقیا است . (یادداشت مؤلف ).
-
سنط
لغتنامه دهخدا
سنط. [ س ِ ] (ع اِ) پیوند دست . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
سنط
لغتنامه دهخدا
سنط. [ س ُ ن ُ ] (ع اِ) اسناط. ج ِ سناط. (منتهی الارب ) (آنندراج ).
-
ثنت
لغتنامه دهخدا
ثنت . [ ث َ ] (ع مص ) ثنت شفه ؛ فروهشته گردیدن و خون آلود شدن لب . || ثنت لثه ؛ خون آمدن از لثه . || ثنت لحم ؛ بوی گرفتن گوشت .
-
ثنت
لغتنامه دهخدا
ثنت . [ ث َ ن ِ ] (ع ص ، اِ) گوشت گندیده .
-
ثنط
لغتنامه دهخدا
ثنط. [ ث َ ] (ع مص ) کفانیدن ، شَق ّ.
-
سنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [انگلیسی: cent] sent یک صدم دلار.
-
سنت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: سنّة، جمع: سُنَن] sonnat ۱. روش؛ طریقه.۲. سیرت؛ سرشت؛ طبیعت.۳. شریعت.۴. (فقه) قول و فعل و تقریر پیغمبر اسلام؛ آنچه پیغمبر و صحابه بر آن عمل کرده باشند.۵. نماز نافله.
-
سُنَّتَ
فرهنگ واژگان قرآن
طريقه معمول و رايج که غالبا يا دائما جاري باشد .
-
سُنَّةُ
فرهنگ واژگان قرآن
طريقه معمول و رايج که غالبا يا دائما جاري باشد .
-
سَنَةٍ
فرهنگ واژگان قرآن
سال
-
سِنَةٌ
فرهنگ واژگان قرآن
چرت - سست شدن بدن جانداران در ابتداي خواب
-
جستوجو در متن
-
ثنن
لغتنامه دهخدا
ثنن . [ ث ُ ن َ ] (ع اِ) ج ِ ثُنة.
-
کسع
لغتنامه دهخدا
کسع. [ ک َ س َ ] (ع اِ) سپیدی گردا گرد ثُنّه ٔ اسب یعنی مویهای آونگان بر بالای پیوندگاه سم دست یا پای . (ناظم الاطباء). سپیدی اطراف ثنه در دست و پای اسب . (از اقرب الموارد). سپیدی گرداگرد ثنه ٔ اسب و آن مویهای آونگان است بر پیوند سردست و پای اسب و خر...
-
خرده گاه
لغتنامه دهخدا
خرده گاه . [ خ ُ دَ / دِ ] (اِ مرکب ) بندگاه سر دست و پای اسب و استر و خر و امثال آن باشدکه چدار و بخاو بر آن نهند و ریسمان بر آن بندند. (از برهان قاطع) (از آنندراج ). موضع بالای سم اسپ و استر و خر و امثال آن باشد که چدار و اشکیل بر آن بندند. (از آنن...