کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیزی فون پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تیزی فون
لغتنامه دهخدا
تیزی فون . [ ف ُ ] (اِخ ) یکی از نیمه خدایان افسانه ای یونان قدیم . (از لاروس ). رجوع به ارینی و فوری در لاروس و به ارین نی در همین لغت نامه شود.
-
واژههای مشابه
-
گوش تیزی
لغتنامه دهخدا
گوش تیزی . (حامص مرکب ) حالت و چگونگی گوش تیز. تیزگوشی . رجوع به تیزگوشی شود.
-
feather wear
لبتیزی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی بسپار- تایر] نوعی رفتگی که در آن آجنوارهای رویه در عرض از یک سمت ساییده و لبههای آنها تیز شده باشد
-
تیزی - اوزو
لغتنامه دهخدا
تیزی -اوزو. (اِخ ) شهری است در الجزایر که 55500 تن سکنه دارد. (از لاروس ).
-
تیزی خاطر
لغتنامه دهخدا
تیزی خاطر. [ ی ِ طِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ذکاء. زیرکی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تیزی دادن
لغتنامه دهخدا
تیزی دادن . [ دَ ] (مص مرکب ) برندگی و تندی دادن . لبه یا نوک چیزی را : سوهان فلک تا گل عدل تو شکفته ست تیزی نتواند که دهد خار ستم را. انوری (از آنندراج ). || روانی دادن سخن و جزآن را : در معرکه ٔ نظم به اوصاف رخ دوست تیزی ز سخن میدهم آن تیغزبان را. ...
-
تیزی دریافت
لغتنامه دهخدا
تیزی دریافت . [ ی ِ دَرْ ](ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) سهولت ادراک . (ناظم الاطباء). لَقن . (منتهی الارب از یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
-
تیزی کردن
لغتنامه دهخدا
تیزی کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تندی کردن . خشم گرفتن . بدخوئی کردن . مقابل بردباری : بدو گفت کای شاه تیزی مکن که اکنون دگر گشت ما را سخن . فردوسی .ستون خرد بردباری بودچو تیزی کند تن به خواری بود. فردوسی .سخنهایشان بشنو و گو سخن کسی تیز گوید تو تیز...
-
تیزی راست
لغتنامه دهخدا
تیزی راست . (اِ مرکب ) نام پرده ای است از موسیقی ... (فرهنگ جهانگیری ). نام نغمه ای است ازموسیقی و آن را گردانیه نیز خوانند و آن از جمله ٔ شش آوازه است که سلمک و شهناز و گردانیه و گوشت و مایه و نوروز باشد. (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
تیزی،تیزکی
لهجه و گویش تهرانی
چاقو
-
تیزی نوک چیزی
دیکشنری فارسی به عربی
راس
-
تیزی یا برامدگی خاک از اب
دیکشنری فارسی به عربی
ربوة
-
سوراخ کردن (بانیزه وچیز نوک تیزی)
دیکشنری فارسی به عربی
اثقب