کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تیره روز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تیره روز
/tireruz/
معنی
تیرهروزگار؛ سیهروزگار؛ سیهروز؛ بدبخت.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
ill-fated
-
جستوجوی دقیق
-
تیره روز
فرهنگ فارسی معین
( ~.) (ص مر.) بدبخت .
-
تیره روز
لغتنامه دهخدا
تیره روز. [ رَ / رِ ] (ص مرکب ) تیره بخت و تیره کوکب و تیره سرانجام ، کنایه از مدبر و بدبخت . (آنندراج ). تیره روزگار. بدبخت . (ناظم الاطباء) : یکی جفت تخته ، یکی جفت تخت یکی تیره روز و یکی نیک بخت . اسدی (گرشاسب نامه ).ز آفت روزگار بر خطرم هر چه روز...
-
تیره روز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [مجاز] tireruz تیرهروزگار؛ سیهروزگار؛ سیهروز؛ بدبخت.
-
تیره روز
دیکشنری فارسی به عربی
بائس
-
واژههای مشابه
-
تیرَه
لهجه و گویش بختیاری
tira خط مرزى جداکننده دو زمین کشاورزى.
-
black ice
یخ تیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم جَوّ] یخ تازۀ نازک در آب شیرین یا شور که به علت شفافیت ناشی از ساختار دانهای ستونی آن تیره دیده میشود
-
هم تیره
لغتنامه دهخدا
هم تیره . [ هََ رَ / رِ ] (ص مرکب ) هم قبیله . دو تن که از یک تیره باشند، یا دو میوه که گروه ساختمانی مشابه دارند. (یادداشتهای مؤلف ).
-
brown flour
آرد تیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] آردی که حاوی بخش اعظم سبوس دانۀ کامل غلات است
-
blackening
تیرهکاری
واژههای مصوّب فرهنگستان
[خوردگی، مهندسی مواد و متالورژی] فرایند نشاندن نوعی پوشش تبدیلی اکسیدی سیاه یا آبی یا قهوهای بر روی آهن یا فولاد یا روی یا کادمیم
-
تیرۀ کوتاه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زبانشناسی] ← خط پیوند
-
melanocratic rock, dark-coloured rock
سنگ تیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[زمینشناسی] سنگ آذرینی که شاخص رنگی آن بین 65 تا 95 درصد است
-
dark chocolate,black chocolate
شکلات تیره
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] ← شکلات تلخشیرین
-
تیره پشت
فرهنگ فارسی معین
( ~. پُ) (اِمر.) ستون فقرات ، 33 مهره که از زیر گردن تا کمر قرار دارد.
-
باب تیره
لغتنامه دهخدا
باب تیره . [ ب ِ رَ ] (اِخ ) رجوع به باب تیر شود.