کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تکرار مانده پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجو در متن
-
تورات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی: تَوراة، مٲخوذ از عبری] to[w]rāt ۱. کتاب مقدس و مذهبی قوم یهود که از حضرت موسی باقی مانده است و شامل پنج کتاب (اَسفار خمسه) میباشد: ۱) سِفْر تکوین، راجع به خلقت عالم و اوایل تاریخ بنیاسرائیل. ۲) سفر خروج، دربارۀ مهاجرت بنیاسراییل از مص...
-
کچل
لغتنامه دهخدا
کچل . [ ک َ چ َ ] (ص ) شخصی را گویند که سر او موی نداشته باشد و زخم یا داغهای زخم داشته باشد و او را به عربی اقرع خوانند. (برهان ). بمعنی کل است که در سر مو ندارد. (آنندراج ) : زین کچول و کچل سری چندندکه به ریش جهان همی خندند. اوحدی .- کچل شدن چمن و ...
-
زرزور
لغتنامه دهخدا
زرزور. [ زُ ] (ع اِ) هودج تنگ . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || مرغی است . ج ، زرازیر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مرغی است از نوع عصفور.(از اقرب الموارد). بمعنی معمولی آن سارک هنگامی که مسئله از مرغی ب...
-
دست گردان کردن
لغتنامه دهخدا
دست گردان کردن . [ دَ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در دست چرخش دادن چیزی را. گرداندن چیزی دردست چنانکه سکه های زر و سیم را. صاحب آنندراج گوید رسم است که روز نوروز وقت تحویل زرها را به دست می گیرند و این را مبارک می شمارند چنانچه در هندوستان شب دوالی با هم...
-
وا
لغتنامه دهخدا
وا. (حرف ) چون حرف عطفی برای اتباع و مزاوجه ها و گاه معنی تکرار و تأکید را رساند: رنگ و وارنگ ، جور و واجور و میتوان آن را بدل الف (آ) دانست درترکیباتی نظیر: رنگ وارنگ (رنگارنگ ) در تداول مردم تهران ، شوشتر و خراسان . || (پیشوند) وا (مزید مقدم ) گاه...
-
تاریخ یزدگردی
لغتنامه دهخدا
تاریخ یزدگردی . [ خ ِ ی َ گ ِ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون در ذیل کلمه ٔ تاریخ آرد: و از آنجمله تاریخ فرس است و به تاریخ یزدگردی و یا تاریخ قدیم هم نامیده میشود، مردم ایران مانند رومیان کسری سال شمسی را یک ربع تام روز می گرفتن...
-
ذباب
لغتنامه دهخدا
ذباب . [ ذُ ] (ع اِ) مگس . (دهار) (منتهی الارب ) (زمخشری ) (غیاث ) (مهذب الاسماء) : نیستم چون ذباب شوخ چرادلم از ضعف شد چو پرّ ذباب . مسعودسعد.مرا از این تن رنجور و دیده ٔ بیخواب جهان چو پر غراب است و دل چو پرّ ذباب . مسعودسعد.سایه بر دریای چین چون ا...
-
علی اللهی
لغتنامه دهخدا
علی اللهی . [ ع َ یُل لا / ع َ اَ ل ْ لا ] (اِخ )آنکه خدائی علی بن ابی طالب (ع ) گوید. آنکه علی را خدا گوید. قائل بالوهیت علی بن ابی طالب علیه السلام . نام یکی از فرق غلاة شیعه است و آنان را در نقاط مختلف بنامهای دیگر چون نصیریه ، اهل حق و غیره نیز خ...
-
ابن رشد
لغتنامه دهخدا
ابن رشد. [ اِ ن ُ رُ ] (اِخ ) ابوالولید محمدبن احمدبن رشد، معروف بحفید. یکی از حکمای مشهور اسلام . مولد او قرطبه . از دیرباز اجداد او در این شهر از قضات عالیرتبه بوده اند. جد او محمد نیز کنیت ابوالولید داشته است و در دوره ٔ مرابطین مشهورترین قاضی عصر...
-
ابوالطیب متنبی
لغتنامه دهخدا
ابوالطیب متنبی . [ اَ بُطْ طَی ْ ی ِ ب ِ م ُ ت َ ن َب ْ بی ] (اِخ ) احمدبن حسین بن حسن بن عبدالصمد الجعفی الکندی الکوفی المعروف بالمتنبی . شاعر مشهور. مولد او در محلت کنده ٔ کوفه به سال 303 هَ . ق . بود و ابن خلکان گوید: نام و نسب اورا احمدبن حسین بن...
-
درج
لغتنامه دهخدا
درج . [ دُ] (ع اِ) دوکدان و طبله ٔ زنان که پیرایه و جواهر دروی نهند. دُرجَة. یکی . ج ، اءَدراج ، دِرَجَة. (منتهی الارب ). دوکدان و درجک و عطردان زنان . (دهار). صندوقچه و طبله که زیور و جواهر در آن نهند. (غیاث ) (آنندراج ). صندوقچه که زر در او نهند. (...
-
عفو
لغتنامه دهخدا
عفو. [ ع َف ْوْ ] (ع اِمص ) ساقط کردن عذاب . و مغفرت پوشاندن جرم است برای محافظت از عذاب شرمزدگی و رسوائی ، و عفو را صفت کسی قرار می دهند که توانائی انجام دادن عمل مقابل آن را داشته باشد. (از اقرب الموارد). ترک عقوبت گناهکار. آمرزش . بخشش .گذشت . (نا...
-
مزه
لغتنامه دهخدا
مزه . [ م َ زَ / زِ / م َزْ زَ / زِ ] (اِ) طَعم . (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (صحاح الفرس ). احساس و ادراکی که پس از تأثیر یک شی ٔ بر روی حس ذائقه حاصل میشود. طعم ، و آن چیزی است که دریابند با قوه ٔچشائی . طَعب . انواع مزه ها عبارتند از: شیرین ، تلخ ،...
-
دگر
لغتنامه دهخدا
دگر. [ دِ گ َ ] (ق ) مخفف «دیگر» است که به معنی باز باشد. چون اضافه به چیزی کنند افاده ٔ غیریت و تکرار و تفنن و تعدد کند. (برهان ) (آنندراج ). لفظ دگر افاده ٔ معنی عطف و تکرار کند چنانچه گویند زید دمی بنشست و دگر برخاست و رفت ، لیکن اکثر چنانست که صد...
-
کیش
لغتنامه دهخدا
کیش . (اِ) دین و مذهب . (فرهنگ رشیدی ). به معنی دین و مذهب و ملت هم آمده است . (برهان ). مرادف آیین و مذهب است . (آنندراج ). ملة. (دهار) (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). در اوستا، تکئشه (اعتراف ، عهد). پهلوی ، کش . ارمنی ، کش . در اوستا، تکئشه درمورد...