کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تَبَيَّنَ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تَبَيَّنَ
فرهنگ واژگان قرآن
هويدا شد - آشکار گشت
-
واژههای مشابه
-
تبین
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ یُّ) [ ع . ] 1 - (مص ل .) بجای آوردن ، شناختن . 2 - هویدا شدن ، پیدا گشتن . 3 - (مص م .) پیدا کردن ، آشکار کردن .
-
تبین
لغتنامه دهخدا
تبین . [ ت َ ب َی ْ ی ُ ] (ع مص ) بجای آوردن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). || پیدا و آشکار کردن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب )(از ناظم الاطباء). پیدا کردن . (ترجمان علامه ٔ جرجانی ). || هویدا شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )...
-
تُبَيِّنَ
فرهنگ واژگان قرآن
تا بيان کني - تا آشکار کني
-
واژههای همآوا
-
تُبَيِّنَ
فرهنگ واژگان قرآن
تا بيان کني - تا آشکار کني
-
جستوجو در متن
-
جعبه ٔ تیر
لغتنامه دهخدا
جعبه ٔ تیر. [ ج َ ب َ / ب ِ ی ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) ام تبین . ام تسعین . ام السهام . بنت جوب . (مرصع).
-
آشکاری
لغتنامه دهخدا
آشکاری .[ ش ْ / ش ِ ] (حامص ) هویدائی . ظهور. پیدائی . پدیداری . فاشی . ذیعان . ذیوع . شیوع . وضوح . روشنی . صراحت . رکی . بی پردگی . بروز. بیان . بداهت . یقین . تبین . ابانت .
-
ادوم
لغتنامه دهخدا
ادوم . [ اَ وَ ] (ع ن تف ) نعت تفضیلی از دوام . بادوام تر. بدوام تر. پایدارتر. پیوسته تر. دائم تر: و تبین لها بأنها فی احسن الاحوال و اطیب اللذات و ادوم السرور. (رسائل اخوان الصفا).
-
متبین
لغتنامه دهخدا
متبین . [ م ُ ت َ ب َی ْ ی ِ ] (ع ص ) پیدا و آشکار کننده . (آنندراج ). هر آنچه روشن و واضح کند و آشکارا سازد. || شرح داده شده و بیان کرده شده و مشروح . (ناظم الاطباء). || پیدا و آشکار. (آنندراج ). هویدا و ظاهر. (ناظم الاطباء). و رجوع به تبین شود.
-
اراکة
لغتنامه دهخدا
اراکة. [ اَ ک َ ] (اِخ ) الثقفی . شاعری است و او را مرثیه ایست عمروبن اراکة را و این ابیات از آنست :لعمری لئن اتبعت عینک ما مضی به الدهر او ساق الحمام الی القبرلتستنفدن ماءالشئون بأسره و ان کنت تمریهن من ثبج البحرتبین فان کان البکا رد هالکاعلی احد ف...
-
انائیت
لغتنامه دهخدا
انائیت . [ اِ ئی ی َ ] (ع مص جعلی ) منی . انانیت . (فرهنگ فارسی معین ): فاذا تفحصت ، فلاتجد ما انت به انت الا شیئاً مدرکاً لذاته و هو انائیتک ، و فیه شارکک کل من ادرک ذاته و أنائیته . (حکمةالاشراق ص 112). اذا تبین ان انائیتک نور مجرد و مدرک لنفسه .....
-
استفتاء
لغتنامه دهخدا
استفتاء. [ اِ ت ِ تا ] (ع مص ) طلب فتوی کردن . فتوی خواستن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). فتوی پرسیدن . جواب فتوی خواستن . (منتهی الارب ): در این باب از اعیان علما و مشاهیر حکما استفتاء رفت همه بر آن منکر شدند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 352).پس پیمبر ...