کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنگه خالی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنگه خالی
دیکشنری فارسی به عربی
برزخ
-
واژههای مشابه
-
contraction 3
تنگه 1
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل هوایی] مجرایی با سطح مقطع کوچکشونده در راستای جریان
-
strait
تنگه 2
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جغرافیا، زمینشناسی] آبراهۀ باریکی که دو تودۀ بزرگ آب را به هم متصل میکند
-
تنگه ٔ بغرا
لغتنامه دهخدا
تنگه ٔ بغرا. [ ت َ گ َ / گ ِ ی ِ ب َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از برگ بغرا است . (از برهان ) (آنندراج ). رشته ای که بدان آش بغرا می سازند. (ناظم الاطباء) : قلیه صراف است و روغن مشتری در میانْشان تنگه ٔ بغرا خوش است . بسحاق اطعمه .رجوع به تنگه ...
-
تنگه بالا
لغتنامه دهخدا
تنگه بالا. [ ت َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان ماروسک است که در بخش سرولایت شهرستان نیشابور واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
تنگه راز
لغتنامه دهخدا
تنگه راز. [ ت َ گ َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مانه است که در بخش مانه ٔ شهرستان بجنورد واقع است و در حدود 300 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
تَنگ، تنگه
لهجه و گویش تهرانی
کدر، کوچک، تنگ کوچک
-
جستوجو در متن
-
isthmus
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ساقه، برزخ، باریکه، تنگه خالی
-
isthmuses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
استراحت، برزخ، باریکه، تنگه خالی
-
یباب
لغتنامه دهخدا
یباب . [ ی َ ] (ع ص ) ویران : زمین یباب ؛ خراب . ارض یباب ؛ زمین خراب . (از اقرب الموارد). گویند یباب خراب و از اتباع نیست چنانکه در صحاح و اساس آمده است و هم گویند «دارهُم خراب یباب ؛ لاحارس و لاباب ». و حوض یباب ؛ حوض بی آب و تهی . از سخن جوهری چنی...
-
طیبات
لغتنامه دهخدا
طیبات . [ طَی ْ ی ِ ] (اِخ ) نام مرکز بلوک پائین ولایت باخرز از ولایت باخرز و خواف خراسان واقع در جنوب کاریز. (جغرافیای سیاسی کیهان ص 198). درفرهنگ جغرافیائی ایران آمده است : نام یکی از بخشهای تابعه ٔ شهرستان مشهد. محدود است از طرف خاور بدشت خدنگ هری...
-
استانبول
لغتنامه دهخدا
استانبول . [ اِ تام ْ ] (اِخ ) استامبول . اسلامبول . اسطمبول . اسطنبول . قسطنطنیه . قسطنطینیه . بوزنطیا . سابقاً پایتخت دولت عثمانی و یکی از مشهورترین بلاد عالم است . موقع و تقسیمات این شهر باعظمت از چهار قسمت عمده تشکیل شده :1 - خود استانبول و ایّوب...
-
شکم
لغتنامه دهخدا
شکم . [ ش ِ ک َ ] (اِ) اِشکم . بطن و آن جزء از بدن که روده ها در آن واقع شده اند. (ناظم الاطباء). ترجمه ٔ بطن و گوی و تنور از تشبیهات اوست . (آنندراج ). قسمتی از تنه که بین قفسه ٔ سینه و لگن قرار دارد و شامل قسمت اعظم دستگاه گوارش و قسمتهایی از دستگا...