کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنين پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تنين
معنی
اژدها , منظومه دراکو , صداي وزوز(در اثر حرکت سريع) , حرکت کردن , پرواز کردن , غژغژ کردن
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنين
دیکشنری عربی به فارسی
اژدها , منظومه دراکو , صداي وزوز(در اثر حرکت سريع) , حرکت کردن , پرواز کردن , غژغژ کردن
-
واژههای مشابه
-
Draco, Dra, Dragon
تِنّین
واژههای مصوّب فرهنگستان
[نجوم] هشتمین صورت فلکی بزرگ که به دور قطب شمال آسمان پیچیده است و بخشی از ستارههای آن از بین دب اکبر و دب اصغر میگذرد
-
تنین
فرهنگ فارسی معین
(تَ نِّ) [ ع . ] (اِ.) 1 - اژدها. 2 - ماهی . ج . تنانین . 3 - نام یکی از صورت های فلکی نیمکرة شمالی آسمان .
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت َ ] (ع اِ) بمعنی تِن ّ است ... (منتهی الارب ). قرین و همتا و حریف و همزاد. (ناظم الاطباء). رجوع به تِن ّ شود.
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (اِخ ) (جزیره ٔ...) از جزایر دریای هند است . حمداﷲ مستوفی آرد: جزیره ٔ تنین طویل و عریض تمام است و در او کوههای بلند و عمارت بسیار و در عهد اسکندر برآنجا اژدهایی عظیم بوده است و اهالی آنجا را منزعج گردانیده و ایشان هر روز چند گاو...
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (اِخ ) (کوه ...) از اعمال موصل و نزدیک کوه جودی است . (از معجم البلدان ).
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (اِخ ) لقب ابراهیم بن مهدی ، بدان جهت که فربه و سیاه فام بود. (منتهی الارب ).
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (اِخ ) لقب سیف القیل شُرَحْبیل بن عمرو است . (منتهی الارب ).
-
تنین
لغتنامه دهخدا
تنین . [ ت ِن ْ نی ] (ع اِ) اژدها. (دهار) (مفاتیح ) (ربنجنی ) (بحر الجواهر) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (تحفه ٔ حکیم مؤمن ). بمعنی اژدها که ماری است بزرگ . (آنندراج ).مار عریض و پهن . (از ناظم الاطباء). مار بزرگ . (از اقرب الموارد)....
-
تنین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمع: تَنانین] [قدیمی] tennin ۱. ماهی.۲. مار بزرگ.۳. اژدها.〈 تنین فلک: (نجوم)۱. از صورتهای فلکی نیمکرۀ شمالی به شکل اژدها که قسمتی از آن بین دباکبر و دباصغر قرار دارد؛ اژدهای فلک.۲. کهکشان.
-
تنین فلک
لغتنامه دهخدا
تنین فلک . [ ت ِن ْ نی ن ِ ف َ ل َ ] (اِخ ) یعنی رأس و ذنب . (فرهنگ رشیدی ). اشاره به عقده ٔ رأس و ذنب است که محل تقاطع فلک حامل قمر باشد با مایل . (برهان ) (از غیاث اللغات ) (از آنندراج ). عقده ٔ رأس و ذنب .(شرفنامه ٔ منیری ). کنایه از عقدتین رأ...
-
تنین معرکه
لغتنامه دهخدا
تنین معرکه . [ ت ِن ْ نی ن ِ م َ رَ ک َ / ک ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) تنین هیجا. تنین غزا و امثال آن . کنایه از کمند و شمشیر ونیزه و مرد شجاع . (انجمن آرا). رجوع به تنین شود.
-
تنین البحر
لغتنامه دهخدا
تنین البحر. [ ت ِن ْ نی نُل ْ ب َ ] (ع اِ مرکب ) گونه ای ماهی استخوان دار،از تیره ٔ «آکانتوپتر»ها است که در سراسر اقیانوس اطلس یافت می شود. طول این حیوان متوسط است و گونه های مختلف آن بین 12 تا 40 سانتیمتر طول دارند. تاکنون چهار گونه از این ماهی شناخ...
-
تنین دم
لغتنامه دهخدا
تنین دم . [ ت ِن ْ نی دَ ] (ص مرکب ) مانند دَم تنین . اژدهادَم : تیر تو تنین دم شده ،زو درع زال از هم شده بل کوه قاف اخرم شده منقار عنقا ریخته . خاقانی .رجوع به تنین شود.