کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تنوق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تنوق
/tanavvoq/
معنی
۱. در خوراک و پوشاک تفنن کردن و به آن اهمیت دادن.
۲. امری یا کاری را بهخوبی و بهاستادی انجام دادن.
۳. ذوق و سلیقه به کار بردن.
۴. خوشسلیقگی؛ حُسن ذوق.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تنوق
فرهنگ فارسی معین
(تَ نَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - نیکو گردانیدن غذا و لباس . 2 - خوش سلیقگی . 3 - رنج بردن . 4 - مدارا کردن . 5 - مبالغه کردن . 6 - مهارت و استادی به کار بردن .
-
تنوق
لغتنامه دهخدا
تنوق . [ ت َ ] (اِخ ) موضعی است به نعمان نزدیک مکه . (از معجم البلدان ) (از مراصد الاطلاع ).
-
تنوق
لغتنامه دهخدا
تنوق . [ ت َ ن َوْ وُ ] (ع مص ) تنیّق . (منتهی الارب ). نیکو نگریستن به چیزی . (زوزنی ). || جید گردانیدن و نیکو کردن خورش و لباس خود را. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || آراستگی کردن در کار. (آنندراج ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الا...
-
تنوق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tanavvoq ۱. در خوراک و پوشاک تفنن کردن و به آن اهمیت دادن.۲. امری یا کاری را بهخوبی و بهاستادی انجام دادن.۳. ذوق و سلیقه به کار بردن.۴. خوشسلیقگی؛ حُسن ذوق.
-
واژههای مشابه
-
تنوق کردن
لغتنامه دهخدا
تنوق کردن . [ ت َن َوْ وُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در نظافت و پاکیزگی چیزی مبالغت کردن . || نیکو کردن خورش و لباس وآراستگی کردن در کار : ... وی اندر آن تنوق کردی تا سخت نیکو آمدی . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 106). و بر خصوص درگاه و منشی و حاجب تنوق هرچه تمامتر...
-
جستوجو در متن
-
تنوقات
لغتنامه دهخدا
تنوقات . [ ت َ ن َوْ وُ ] (ع اِ) ج ِ تنوق : او را در مصاحبت خود به خوارزم آورد و انواع تنوقاتی که میان دو سلطان تواند بود به تقدیم رسانید.(جهانگشای جوینی ). رجوع به تنوق و تنوق کردن شود.
-
نیقة
لغتنامه دهخدا
نیقة. [ ق َ ] (ع اِمص ) آراستگی و افزونی در کار و لباس و طعام و خورش . (منتهی الارب ). اسم است از تنوق . (از متن اللغة) (از اقرب الموارد). رجوع به تنوق شود. || خرقاء ذات نیقة؛ در حق جاهلی گویند که با وجود نادانی و جهل دعوی معرفت و دانست نماید. (منتهی...
-
ینوق
لغتنامه دهخدا
ینوق . [ ی َ ] (اِخ ) کوهی است کلان و آن مصحف تنوق نیست . (از منتهی الارب ). کوه سرخ فام ستبر و منیعی است ازآن ِ کلاب . (از معجم البلدان ).
-
متنوق
لغتنامه دهخدا
متنوق . [ م ُ ت َ ن َوْ وِ ] (ع ص ) آن که نیکو کند لباس خود را. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). پاک و پاکیزه و خوش وضع در لباس . (ناظم الاطباء). رجوع به تنوق شود.
-
تنیق
لغتنامه دهخدا
تنیق . [ ت َ ن َی ْ ی ُ ] (ع مص ) (از «ن وق ») جید گردانیدن و نیکو کردن خورش و لباس خود را. || آراستگی کردن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به تنوق شود.
-
صناع
لغتنامه دهخدا
صناع . [ ص ُن ْ نا] (ع ص ، اِ) ج ِ صانع : صنعت صناع رصافه به اضافت تصنع و تنوق نقاشان آن روزگار در مقابله ٔ آن ناچیز شد. (ترجمه تاریخ یمینی ص 421). وقتقونوین را بر سر اسیران و صناع بگذاشت تا آن زمستان در آن جایگه مقام کردند. (جهانگشای جوینی ). رجوع ب...
-
تذهیب
لغتنامه دهخدا
تذهیب . [ ت َ ] (ع مص ) زراندود کردن . (تاج المصادربیهقی ) (دهار) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد) (غیاث اللغات ) : تذهیب و تزویق آن بجایی رسانید که صنعت صناع رصافه به اضافت تصنع و تنوق نقاشان آن روزگار در مقابله ٔ آن ...
-
آرزومندی
لغتنامه دهخدا
آرزومندی . [ رِ م َ ] (حامص مرکب ) شوق . اشتیاق . پویه . تعطش . بَهْش . التیاع . توق . صبابت : سحر با باد میگفتم حدیث آرزومندی ندا آمد که واثق شو بالطاف خداوندی . حافظ.ورای حد تقریر است شرح آرزومندی . حافظ.حدیث آرزومندی که در این نامه ثبت افتدهمانا ب...