کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تندمزاجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تندمزاجی
مترادف و متضاد
تندخویی، سودا، عصبیت، عصبانیت، غضب ≠ سلیمالنفسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تندمزاجی
واژگان مترادف و متضاد
تندخویی، سودا، عصبیت، عصبانیت، غضب ≠ سلیمالنفسی
-
جستوجو در متن
-
تندخلقی
واژگان مترادف و متضاد
بداخلاقی، بدخلقی، تندمزاجی، عصبی ≠ خوشخلقی
-
بداخلاقی
واژگان مترادف و متضاد
بدخلقی، بدخویی، تندمزاجی، کجخلقی ≠ خوشخلقی، خوشخویی
-
عصبانیت
واژگان مترادف و متضاد
اوقاتتلخی، بدخویی، تغیر، تندمزاجی، تندخویی، خشمگینی، خشم، غضبناکی، غضب، لج
-
عصبیت
واژگان مترادف و متضاد
۱. حمیت، مردانگی ۲. تندمزاجی، خشم، سودا ۳. تعصب، قومگرایی
-
تندخویی
واژگان مترادف و متضاد
بداخلاقی، بدخویی، تندمزاجی، سودا، سودایی، عصبانیت، عصبیت، غضب ≠ خوشاخلاقی، خوشخلقی
-
غضب
واژگان مترادف و متضاد
برآشفتگی، برافروختگی، تندمزاجی، تندی، تیزی، خشم، خشمگین، خشمناکی، سخط، عتاب، عصبانیت، غیظ، قهر، هیجان
-
طیش
واژگان مترادف و متضاد
۱. تعب، رنج، ناگواری ۲. خفت، سبکمغزی، سبکسری، سبکی، خفت عقل ۳. تندی، تندمزاجی، خشم، غضب ۴. اضطراب، قلق ۵. دلتنگی، آزردگی، غصه ۶. ناخوشایندی، ناگوارایی، ناگواری
-
سودا
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجارت، دادوستد، معامله ۲. تندخویی، تندمزاجی، عصبیت ۳. اگزما، جرب، حکه، گری ۴. اندیشه، خیال ۵. مالیخولیا، وسواس ۶. اشتیاق، عشق، هوس، میلشدید، میل ۷. اندیشه بیحاصل، خیال باطل ۸. دیوانگی ۹. دلگیری، ملالت ۱۰. نوعی نوشابه
-
زعارت
لغتنامه دهخدا
زعارت . [ زَ رَ ] (ع اِمص ) بدخویی . سوء خلق . تندمزاجی . زعارة : این بوسهل مردی امام زاده ومحتشم و فاضل و ادیب بود، اما شرارت و زعارت در طبعوی مؤکد شده . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 175). در این منصور شرارتی و زعارتی بود به جوانی روز گذشته شد. (تاریخ بیه...
-
طیش
لغتنامه دهخدا
طیش . [ طَ ] (ع اِمص ) سبکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سبک سری .سبک مغزی . سبکساری . خفت عقل . سبک طبعی . (زمخشری ) : و چون امیر محمود بشرب و عیش و اتلاف و طیش چنانکه شیوه ٔ میراثیان باشد. (جهانگشای جوینی ). || تندمزاجی . خشم و غضب . || اضطراب . ||...
-
خلق
لغتنامه دهخدا
خلق . [ خ ُ ل ْ / خ ُ ل ُ ] (ع اِ) خوی . طبع. (از منتهی الارب ). نهاد. سرشت . خصلت . مزاج . طبیعت . مشرب . سیرت . (ناظم الاطباء) : اًِنک لعلی ̍ خُلُق عظیم . (قرآن 4/68).زین دادگری باشی وزین حق بشناسی کز خلق بخلقت نتوان کرد قیاسی . منوچهری .هزار بار ز...
-
روسو
لغتنامه دهخدا
روسو. [ س ُ ] (اِخ ) ژان ژاک روسو. نویسنده و متفکر مشهور فرانسوی و یکی از کسانی که در انقلاب فرانسه و ظهور سبک رمانتیسم مؤثر بوده است . وی در سال 1712 میلادی در شهر ژنو متولد شد مادرش زود از دنیا رفت و پدرش که ساعت ساز بود نتوانست از او نگاهداری کند...