کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلوی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تلوی
لغتنامه دهخدا
تلوی . [ ت َ ل َوْ وا ] (ع اِ) نوعی از کشتی خرد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
تلوی
لغتنامه دهخدا
تلوی . [ ت َ ل َوْ وی ] (ع مص ) پیچیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بر خویشتن پیچیدن . (زوزنی ).تافته و دوتاه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روی برگردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پراکنده...
-
جستوجو در متن
-
تلوص
لغتنامه دهخدا
تلوص . [ ت َ ل َوْ وُ ] (ع مص ) پیچیدن و برگردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تلوی . (اقرب الموارد). رجوع به تلوی شود.
-
تخطل
لغتنامه دهخدا
تخطل . [ ت َ خ َطْ طُ ] (ع مص ) خرامیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تبختر و تلوی در رفتن . (اقرب الموارد) (المنجد).
-
دوتاه گردیدن
لغتنامه دهخدا
دوتاه گردیدن . [ دُ گ َ دی دَ ] (مص مرکب ) دوتاه گشتن . دوتا شدن . دوتا گشتن . دولا شدن .دوتای شدن . (یادداشت مؤلف ). تلوی . التواء؛ دوتاه گردیدن رسن . (منتهی الارب ). رجوع به دوتاه گشتن شود.
-
روی گردانیدن
لغتنامه دهخدا
روی گردانیدن . [ گ َ دَ ] (مص مرکب ) روی گرداندن . (فرهنگ فارسی معین ) (یادداشت مؤلف ). اضراب . لفت . لفته . (یادداشت مؤلف ). ضرب . تلوی . کصوم . طی . هت . (منتهی الارب ). اعراض . تصییر. (ترجمان القرآن ). رجوع به روی گرداندن شود.
-
متلوی
لغتنامه دهخدا
متلوی . [ م ُت َ ل َوْ وی ] (ع ص ) تافته و دو تا گردنده و خمنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). کج و خمیده و پیچیده . (ناظم الاطباء). || روی گردانیده . || درخشیده . (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). و رجوع به تلوی ...
-
پیچیده شدن
لغتنامه دهخدا
پیچیده شدن . [ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) التواء. (زوزنی ). تلوی . (تاج المصادر). اطواء. انهصار. (منتهی الارب ): التیاث ؛ پیچیده شدن چیزی بر چیزی . (تاج المصادر). هتهتة؛ پیچیده شدن سخن . عکش ، تعکش ؛ پیچیده شدن موی و بر هم نشستن آن . (منتهی الارب ).
-
دوتاه کردن
لغتنامه دهخدا
دوتاه کردن . [ دُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خم کردن . (ناظم الاطباء). دوتا کردن . دوتو کردن . دولا کردن . خمانیدن . (از یادداشت مؤلف ). تلوی . (منتهی الارب ) : و از وی تیغ خیزد که اوی را دوتاه توان کردن و چون دست بازداری به جای خود بازآید. (حدود العالم )....
-
درخشیدن
لغتنامه دهخدا
درخشیدن . [ دُ / دَ / دِ رَ دَ ] (مص ) تابیدن . پرتو افکندن . (برهان ) (غیاث ) (آنندراج ). تابان و روشن شدن . (شرفنامه ٔ منیری ). پرتو انداختن . تافتن . روشن شدن . برق زدن . (ناظم الاطباء). درفشیدن . رخشیدن . فروغ دادن . لامع شدن . لمعان یافتن . ائتل...
-
میدان
لغتنامه دهخدا
میدان . [ م َ / می ] (ع اِ) عیش فراخ خوش . || صفحه ٔ زمین بی عمارت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). میدان به کسر میم است آله باشد از دون به معنی لاغر ساختن ؛ چون سواری و گشت زمین فراخ ، چارپای را لاغر می کند لهذا میدان گفتند چنانچه مضمار از ضمر مأخو...