تلوی . [ ت َ ل َوْ وی ] (ع مص ) پیچیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بر خویشتن پیچیدن . (زوزنی ).تافته و دوتاه گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || روی برگردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || پراکنده شدن و درخشیدن برق در ابر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.