کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تلفیق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تلفیق
/talfiq/
معنی
۱. دو چیز را به هم آوردن.
۲. [قدیمی] دو پارۀ جامه را به هم دوختن.
۳. سخن را به هم پیوند دادن.
۴. ترتیب دادن.
۵. آراستن و با هم جور کردن.
۶. به هم پیوند دادن و مرتب ساختن کلمات.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آمیختگی، آمیزش، پیوند، ترکیب ≠ تفصیل
برابر فارسی
آمیزه، هم بند
فعل
بن گذشته: تلفیق داد
بن حال: تلفیق ده
دیکشنری
combination, conjunction, integration, marriage, merger, reconciliation
-
جستوجوی دقیق
-
تلفیق
واژگان مترادف و متضاد
آمیختگی، آمیزش، پیوند، ترکیب ≠ تفصیل
-
تلفیق
فرهنگ واژههای سره
آمیزه، هم بند
-
تلفیق
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) به هم بستن ، به هم پیوستن ، مرتب کردن .
-
تلفیق
لغتنامه دهخدا
تلفیق .[ ت َ ] (ع مص ) دو درز و یا دو سخن را بهم آوردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). فراهم آوردن و ترتیب دادن . (آنندراج ). || سخن دیگران را ضمن سخن خود آوردن : از اشعار متقدمان بطریق استعارت تلفیقی نرفت . (گلستان ). || بربافتن و بیاراستن حدیث را....
-
تلفیق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] talfiq ۱. دو چیز را به هم آوردن.۲. [قدیمی] دو پارۀ جامه را به هم دوختن.۳. سخن را به هم پیوند دادن.۴. ترتیب دادن.۵. آراستن و با هم جور کردن.۶. به هم پیوند دادن و مرتب ساختن کلمات.
-
تلفیق
دیکشنری فارسی به عربی
اندماج , تجميع , مصالحة
-
تلفیق
واژهنامه آزاد
مَخلوطی از دو چیز
-
واژههای مشابه
-
تلفيق
دیکشنری عربی به فارسی
ساخت
-
تلفیق کردن
لغتنامه دهخدا
تلفیق کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بهم بستن سخن . گرد آوردن و ترتیب دادن کلام . رجوع به تلفیق شود.
-
تلفيق الخبر
دیکشنری عربی به فارسی
جعل خبر
-
تلفیق نژادی
دیکشنری فارسی به عربی
ددْماجٌ عُنصري
-
تلفیق نمود
دیکشنری فارسی به عربی
أدْمَجَ
-
تلفیق کردن
دیکشنری فارسی به عربی
استوعب
-
computer telephony integration, computer telephone integration, computer telephony
تلفیق تلفن و رایانه
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مهندسی مخابرات] تلفیق سامانههای تلفنی و رایانهای برای خودکارسازی مراکز تلفن و ارائۀ خدمات جدید متـ . یکپارچهسازی تلفن و رایانه