کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تفکه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تفکه
/tafakkoh/
معنی
۱. میوه خوردن.
۲. لذت بردن.
۳. بهرهور شدن از چیزی.
۴. خوشطبعی و مزاح کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تفکه
فرهنگ فارسی معین
(تَ فَ کُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - میوه خوردن . 2 - شوخ بودن ، شوخی کردن . 3 - لذت بردن .
-
تفکه
لغتنامه دهخدا
تفکه . [ ت َ ف َک ْ ک ُ ] (ع مص ) شگفتی نمودن . (از تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از آنندراج ). به شگفت آمدن از چیزی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تعجب . (از اقرب الموارد). || پشیمان بودن . (تاج المصادر بیهقی ). ...
-
تفکه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tafakkoh ۱. میوه خوردن.۲. لذت بردن.۳. بهرهور شدن از چیزی.۴. خوشطبعی و مزاح کردن.
-
جستوجو در متن
-
میوه خوردن
لغتنامه دهخدا
میوه خوردن . [ می وَ / وِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) تفکه [ ت َ ف َ ک ک ُ ه ْ ] . (منتهی الارب ). خوردن میوه . از ثمر درختی خوردن : چون ز بیخش برآورد نادان میوه یک بار بیش نتوان خورد. سعدی .و رجوع به میوه و میوه خوار شود. || کنایه است از سود بردن ....
-
تغریض
لغتنامه دهخدا
تغریض . [ ت َ ] (ع مص ) تر و تازه چیدن چیزی را یا تر و تازه بریدن آن را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || از شیر بازداشتن بچه را پیش از وقت . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || گوشت تازه خوردن . (منتهی الارب ) ...
-
برخورداری
لغتنامه دهخدا
برخورداری . [ ب َ خوَر / خُرْ ] (حامص مرکب ) تمتع. بهره مندی . کامیابی . متاع . (ترجمان القرآن ) (منتهی الارب ). متعه . (منتهی الارب ). انتفاع . (یادداشت مؤلف ). بهره . حظ. (یادداشت مؤلف ) : و روزگاری سخت دراز از جوانی و ملک برخورداری باشد. (تاریخ ...
-
تنزه
لغتنامه دهخدا
تنزه . [ ت َ ن َزْ زُه ْ ] (ع مص ) دور شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی )(منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). برآمدن به سیر باغ و سبزه زار و صاحب قاموس گوید استعمال تنزه دراین معنی غلط فاحش است و بمعنی خوشی و بی غمی . (آنندراج ). دور شدن از عیب...
-
شاهراه
لغتنامه دهخدا
شاهراه . (اِ مرکب ) راه عام و جاده ٔ بزرگ و وسیع را گویند. (برهان قاطع). راه عام را گویند و آن راه فراخ بود که بسیار راهها از آن بجایها بگشاید و راه شاه نیز گویندش . (تحفة الاحباب حافظ اوبهی ). راه فراخ و آن را شه راه و شه ره نیز گویند و بتازیش شارع ...
-
ممر
لغتنامه دهخدا
ممر. [ م َ م َرر ] (ع مص ) گذشتن و مرور کردن . (ناظم الاطباء). گذشتن . (آنندراج ). بشدن . (تاج المصادر بیهقی ). || (اِمص ) گذر. عبور : نیکو ثمر شو ایراک مردم بجز ثمر نیست آن راکه در دماغش مر دیو را ممر نیست . ناصرخسرو.خورشید رنگ و فعل شهاب است بهر آن...
-
پشیمان
لغتنامه دهخدا
پشیمان . [ پ َ ] (ص ) در پهلوی پشامان خوانده شده شاید از «پس »که سین به شین مبدل شده و از مان (منش ) ترکیب یافته باشد. (فرهنگ ایران باستان ص 73). نادم . مُتَنَدِّم .ندمان . ندیم . سادم . سدمان . منیب . تائب : رو بخور و هم بده که گشت پشیمان هرکه نداد ...
-
پشیمانی
لغتنامه دهخدا
پشیمانی . [ پ َ ] (حامص ) حالت وچگونگی پشیمان . ندامت . ندَم . تندم . حسرت بر فعلی یاترکی رفته . سَدَم . تأسف . اَسف . دریغ. ارمان . (برهان قاطع). ید. ندمان . کیفر. (لغت نامه ٔ اسدی نخجوانی ) (تفلیسی ) (برهان قاطع). تفکه . لهف . حسر : نخواستم ز تمنا...
-
شگفتی
لغتنامه دهخدا
شگفتی . [ ش ِ گ ِ ] (حامص ، اِ) تعجب . (ناظم الاطباء). شگفت . (آنندراج ). استعجاب . (یادداشت مؤلف ) : شگفتی در آن بود کاسب سیاه نمی داشت خود را ازآتش نگاه . فردوسی .ببردند هم درزمان نزد شاه بدو کرد شاه از شگفتی نگاه . فردوسی .- از شگفتی ماندن ؛ در ...