کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعنت زدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تعنت زدن
لغتنامه دهخدا
تعنت زدن . [ ت َ ع َن ْ ن ُ زَ دَ ] (مص مرکب ) طعنه زدن . سرزنش کردن . تعنت کردن : برو زین سپس گو سر خویش گیرتعنت مزن ، جای دیگر بمیر. (بوستان ).و رجوع به تعنت و تعنت کردن شود.
-
واژههای مشابه
-
تعنت کردن
لغتنامه دهخدا
تعنت کردن .[ ت َ ع َن ْ ن ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) سرزنش کردن . بدگویی کردن . ملامت کردن . عیب جویی از کسی کردن : گرفتم که خود هستی از عیب پاک تعنت مکن بر من عیبناک . (بوستان ).تعنت کنندش گر اندک خور است که مالش مگر روزی دیگر است . (بوستان ).اگر هزار تع...
-
جستوجو در متن
-
طعنه زدن
لغتنامه دهخدا
طعنه زدن . [ طَ ن َ / ن ِ زَ دَ] (مص مرکب ) عیبجوئی کردن . || مجازاً، توبیخ و سرزنش کردن . بد گفتن . خرده گرفتن : به دل کین همی داشت [ گرزم ] ز اسفندیارندانم چه شان بود ز آغاز کارهر آنجا که آواز او آمدی از او زشت گفتی و طعنه زدی . دقیقی (از شاهنامه )...
-
لیلی
لغتنامه دهخدا
لیلی . [ ل َ لا ] (اِخ ) بنت سعدبن ربیعة. معشوقه ٔ قیس بن ملوح بن مزاحم ، معروف به مجنون لیلی : بلبل به غزل طیره کند اعشی راصلصل به نوا سخره کند لیلی را. منوچهری .در میان شکستگیها حصارکی خراب به من نمودند. اعراب گفتند: این خانه ٔ لیلی بوده است و قصه ...