کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تعمد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تعمد
/ta'ammod/
معنی
از روی عمد و قصد کاری کردن؛ با علم و اراده به کاری اقدام کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
premeditation, willfulness
-
جستوجوی دقیق
-
تعمد
فرهنگ فارسی معین
(تَ عَ مُّ) [ ع . ] (مص ل .) از روی عمد کاری را انجام دادن .
-
تعمد
لغتنامه دهخدا
تعمد. [ ت َ ع َم ْ م ُ ] (ع مص ) قصد چیزی کردن . (زوزنی ) (از اقرب الموارد). آهنگ کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || به قصد کاری کردن . (آنندراج ). بعمد کردن . (المنجد). کاری از روی قصد و اراده و از روی غرض کر...
-
تعمد
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] ta'ammod از روی عمد و قصد کاری کردن؛ با علم و اراده به کاری اقدام کردن.
-
واژههای مشابه
-
عدم تعمد
دیکشنری فارسی به عربی
اهمال
-
تعمد کردن
دیکشنری فارسی به عربی
متعمد
-
جستوجو در متن
-
عمدی
واژگان مترادف و متضاد
بهعمد، تعمد
-
تَعَمَّدَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
تعمّد و قصد جدي داشته است
-
بلااراده
واژگان مترادف و متضاد
بیاختیار، بیاراده ≠ ارادی، تعمد
-
deliberated
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مشورت شده، سنجیدن، کنکاش کردن، تعمد کردن، تعمق کردن، اندیشه کردن
-
deliberate
دیکشنری انگلیسی به فارسی
حساب شده، سنجیدن، کنکاش کردن، تعمد کردن، تعمق کردن، اندیشه کردن، عمدی
-
متعمد
دیکشنری عربی به فارسی
تعمد کردن , عمدا انجام دادن , عمدي , تعمدا , تعمق کردن , سنجيدن , انديشه کردن , کنکاش کردن , قصدي
-
اهمال
دیکشنری عربی به فارسی
ناديده گرفتن , اعتنا نکردن , عدم رعايت , سهو , بي ملا حظگي , ندانستگي , بي توجهي , غفلت , غير عمدي , عدم تعمد , فروگذاري , فروگذار کردن , اهمال , مسامحه , غفلت کردن , قصور , فراموشکاري , فرو گذاشت
-
غهب
لغتنامه دهخدا
غهب . [ غ َ هََ ] (ع مص ) غافل شدن . (تاج المصادر بیهقی ). بیخبر شدن و فراموش کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). غفلت از چیزی و فراموش کردن آن را. (از اقرب الموارد). || بی آگاهی .(منتهی الارب ) (آنندراج ). غفلت بی تعمد. (منتهی الارب )(از اقرب الموارد)...