کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تصدق دادن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تصدق دادن
لغتنامه دهخدا
تصدق دادن . [ ت َ ص َدْ دُ دَ ] (مص مرکب ) صدقه دادن . (ناظم الاطباء). رجوع به تصدق شود.
-
واژههای مشابه
-
تَصَدَّقَ
فرهنگ واژگان قرآن
صدقه داد
-
تَصَدَّقْ
فرهنگ واژگان قرآن
صدقه بده - ببخش
-
تصدق شدن
لغتنامه دهخدا
تصدق شدن . [ ت َ ص َدْ دُ ش ُ دَ ] (مص مرکب )بلاگردان شدن . (ناظم الاطباء). و رجوع به تصدق شود.
-
تصدق فرمودن
لغتنامه دهخدا
تصدق فرمودن . [ ت َ ص َدْ دُ ف َ دَ ] (مص مرکب ) تصدق کردن و رجوع به ماده ٔ بعد شود.
-
تصدق سر
لهجه و گویش تهرانی
صدقه سری،از روی التفات
-
جستوجو در متن
-
صدقه دادن
لغتنامه دهخدا
صدقه دادن . [ ص َ دَ ق َ / ق ِ دَ ] (مص مرکب ) تصدق . (مصادر زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (دهار). تزکی . (تاج المصادر بیهقی ). چیزی در راه خدا دادن : چندان صدقه دادند که آن را اندازه نبود. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 517). رجوع به صدقه شود.
-
بتات
لغتنامه دهخدا
بتات . [ ب َ] (ع مص ) طلاق باین دادن که در آن رجعت جائز نیست . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ابویزید گفت : طلقت الدنیا بتاتا؛ لارجعة لی فیها. (یادداشت مؤلف ). || صدقه دادن چنانکه از صاحب آن بریده شود: تصدق صدقة بتاً و بتاتاً؛ ای انقطعت من صاح...
-
قربان
فرهنگ فارسی معین
(قُ) [ ع . ] 1 - (اِ.) هرچیزی که به وسیلة آن به خداوند تقرب جویند. 2 - عنوانی برای نشان دادن ارادت و اخلاص به فردی که دارای مقام مهمی است . 3 - صدقه ، تصدق . ؛~ صدقه کسی رفتن کنایه از: الف - اظهار محبت و اخلاص و ارادت کردن به کسی . ب - اصرار و التم...
-
کفارة
لغتنامه دهخدا
کفارة. [ ک َف ْ فا رَ ] (ع اِ) آنچه بدان گناه را ناچیز نمایند از صدقه و روزه و مانند آن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). آنچه بدان گناه و جز آن پنهان شود. و در اصطلاح شرع ، آنچه بدان گناه پنهان شود و سبک گردد از صدقه و روزه و مانند آنها، و...
-
تحویل کردن
لغتنامه دهخدا
تحویل کردن . [ ت َح ْ ک َ دَ ] (مص مرکب ) منتقل شدن . نقل مکان کردن . حرکت کردن . از جایی به جایی دیگر شدن : اگر بدان [ آبگیر ] تحویل توانید کرد، در امن و راحت ... افتید. (کلیله و دمنه ). شبانگاه که سیمرغ مشرق به نشیمن مغرب رسید، زن به خانه تحویل کرد...
-
صدقة
لغتنامه دهخدا
صدقة. [ ص َ دَ ق َ ](ع اِ) زکات . ج ، صدقات . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء). مؤلف قاموس مقدس آرد: این لفظ در عهد قدیم وارد نشده است ، لکن از بعضی اشارات معلوم میشود که ترحم برفقرا از جمله ٔ واجبات می باشد؛ از جمله ٔ اوامر واجبه ٔ اسرائیلیان واگذاشتن...
-
حج
لغتنامه دهخدا
حج . [ ح َج ج / ح ِج ج ] (ع مص ) آهنگ کردن . (منتهی الارب ). آهنگ کردن به چیزی . القصد الی الشی ٔ المعظم . (تعریفات جرجانی ص 56). قصد. (ترجمان القرآن جرجانی ) (منتهی الارب ). قصد کردن . (ترجمان القرآن ). || تردد. آمدوشد کردن با کسی . بسیار آمدورفت کر...