بتات . [ ب َ] (ع مص ) طلاق باین دادن که در آن رجعت جائز نیست . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). ابویزید گفت : طلقت الدنیا بتاتا؛ لارجعة لی فیها. (یادداشت مؤلف ). || صدقه دادن چنانکه از صاحب آن بریده شود: تصدق صدقة بتاً و بتاتاً؛ ای انقطعت من صاحبها. (از منتهی الارب ). || مشرف بر کاری بودن : هو علی بتات الامر، یعنی مشرف بر آن کارست . (از اقرب الموارد). || (ع اِ) رخت عروس . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || توشه ٔ مسافر و مرده . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). زاد. (از اقرب الموارد). || متاع خانه . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جهاز متاع خانه . ج ، اَبِتَّه . (از اقرب الموارد).
کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
واژه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.