کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشبیه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشبیه
/tašbih/
معنی
۱. چیزی را به چیز دیگر مانند کردن؛ شبیه کردن.
۲. (ادبی) مانند کردن کسی یا چیزی به کس دیگر یا چیز دیگر در صفتی بهوسیلۀ ادات تشبیه. تشبیه دارای چهار رکن است: ۱) مشبه، ۲) مشبهٌبه، ۳) وجه شبه، و ۴) ادات تشبیه.
〈 تشبیه بالکنایه: (ادبی) تشبیهی که در آن، ادات تشبیه را بیندازند، مشبهٌبه را وصف کنند، و مشبه را به طریق کنایه بیان کنند، مانند این شعر: بیا که لعل و گهر در نثار مقدم تو / ز گنجخانۀ دل میکشم به مخزن چشم (حافظ: ۶۷۸).
〈 تشبیه تسویه: (ادبی) تشبیهی که در آن دو یا چند مشبه را به یک مشبهٌبه تشبیه کنند، مثلاً روزگار خود و چشم معشوق را در سیاهی به شب تشبیه کند، مانند این شعر: چو شام آنکه سیه کرد چشم یار مرا / چو چشم یار سیه کرد روزگار مرا.
〈 تشبیه تفضیل: (ادبی) تشبیهی که در آن، شاعر چیزی را به چیز دیگر تشبیه کند و سپس از گفتۀ خود رویگردان شود و بگوید ممدوح من از آنچه که او را به آن تشبیه کردهام بهتر و بالاتر است. به بیان دیگر، مشبه را بر مشبهٌبه برتری بدهد یا کلماتی که دلالت بر ترجیح مشبه کند بیاورد، مانند این شعر: در سرو رسیده است ولیکن بهحقیقت / از سرو گذشتهست که سیمینبدن است آن (سعدی۲: ۵۲۷).
〈 تشبیه مشروط: (ادبی) تشبیهی که در آن، شاعر چیزی را به چیز دیگر تشبیه کند، اما برای مبالغه در مقصود قید و شرطی قائل شود، مثلاً: دست او ابر است، اگر ابر گوهر ببارد.
〈 تشبیه مضمر: (ادبی) تشبیهی که در آن، چیزی را به چیز دیگر بدون آشکار کردن و بهطور پنهانی مانند کنند تا چنان به نظر آید که شاعر غیر از تشبیه قصدی دارد اما پس از دقت معلوم شود که قصدش تشبیه است، مانند این شعر: تا به دو ابروی تو دست نیابد کسی / پیش دو شمشیر من سینه سپر کردهام.
〈 تشبیه مطلق: (ادبی) تشبیهی که در آن، چیزی را بدون قید و شرط به چیزی دیگر تشبیه کنند، مانند این شعر: ای ماه کمان شهریاری گویی / یا ابروی آن طرفهنگاری گویی ـ نعلی زده از زرّ عیاری گویی / در گوش سپهر گوشواری گویی (امیرمعزی: ۷۰۸).
〈 تشبیه مقید: (ادبی) = 〈 تشبیه مشروط
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. شبیهسازی
۲. قیاس، مقایسه
۳. شبیه کردن
برابر فارسی
مانندساز
فعل
بن گذشته: تشبیه کرد
بن حال: تشبیه کن
دیکشنری
allegory, analogy, comparison
-
جستوجوی دقیق
-
تشبیه
واژگان مترادف و متضاد
۱. شبیهسازی ۲. قیاس، مقایسه ۳. شبیه کردن
-
تشبیه
فرهنگ واژههای سره
مانندساز
-
تشبیه
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) چیزی را به چیز دیگر مانند کردن .
-
تشبیه
لغتنامه دهخدا
تشبیه . [ ت َ ] (ع مص ) مانند کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). مانند او کردن آن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مانند کردن چیزی رابه چیزی و با لفظ کردن و دادن مستعم...
-
تشبیه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašbih ۱. چیزی را به چیز دیگر مانند کردن؛ شبیه کردن.۲. (ادبی) مانند کردن کسی یا چیزی به کس دیگر یا چیز دیگر در صفتی بهوسیلۀ ادات تشبیه. تشبیه دارای چهار رکن است: ۱) مشبه، ۲) مشبهٌبه، ۳) وجه شبه، و ۴) ادات تشبیه.〈 تشبیه بالکنا...
-
تشبیه
دیکشنری فارسی به عربی
استعارة , استيعاب , مقارنة
-
واژههای مشابه
-
ادات تشبیه
لغتنامه دهخدا
ادات تشبیه . [ اَ ت ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کلمه ایست ماننده کردن چیزی را بچیزی و صاحب غیاث اللغات گوید: لفظی که بر تشبیه دلالت کند چنانکه در فارسی لفظ چون و چو و مانند آن - انتهی . و آن درلغت عرب «کاف » و «کاءَن َّ» و «مثل » و «شبه » و امثا...
-
حرف تشبیه
لغتنامه دهخدا
حرف تشبیه . [ ح َ ف ِ ت َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) حرف شکل . حرف شبه . حرف شکل و شبه . شمس قیس در عنوان حرف شکل و شبه گوید: سین و الف و راء است که در اواخراسماء معنی تشکل و تشبه دهد به چیزی ، چنانکه شرمسارو نگونسار و گرز گاوسار و بمعنی موضع نیز باش...
-
تشبیه کردن
لغتنامه دهخدا
تشبیه کردن . [ ت َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) چیزی را به چیزی شبیه و مانند کردن . (ناظم الاطباء) : و حکما تن مردم را تشبیه کرده اند به خانه ای که اندر آن خانه مردی و خوکی و شیری باشد. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 96). تا بدان حد که سلاطین روزگار را در نیکوکاری بدو...
-
تشبیه گر
لغتنامه دهخدا
تشبیه گر. [ ت َ گ َ ] (ص مرکب ) مانندکننده ٔ چیزی به چیزی دیگر : تشبیه گران سخن آرای به صد قرن شبه تو نیابند ز اقران و ز اشباه .سوزنی (دیوان چ شاه حسینی ص 345).
-
تشبیه کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اشبه
-
تشبیه و تمثیل
فرهنگ گنجواژه
مشابه سازی.
-
واژههای همآوا
-
تشبیح
لغتنامه دهخدا
تشبیح . [ ت َ ] (ع مص ) پهن کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از متن اللغة) (ازالمنجد). پهناور گردانیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || بزرگسال شدن ، پس یک کالبد را دو دیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از مت...