کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تشبث پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تشبث
/tašabbos/
معنی
۱. [مجاز] دست انداختن به چیزی برای وسیله قرار دادن آن؛ دستاویز کردن.
۲. [قدیمی] چنگ زدن؛ درآویختن به چیزی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آویختگی، آویزش، تمسک، توسل، چنگزنی، دستاویزسازی
۲. درآویختن، چنگ زدن، متشبث شدن، دستاویزقرار دادن، متمسک شدن، متوسل شدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تشبث
واژگان مترادف و متضاد
۱. آویختگی، آویزش، تمسک، توسل، چنگزنی، دستاویزسازی ۲. درآویختن، چنگ زدن، متشبث شدن، دستاویزقرار دادن، متمسک شدن، متوسل شدن
-
تشبث
فرهنگ فارسی معین
(تَ شَ بُّ) [ ع . ] (مص ل .) چنگ زدن به چیزی ، چیزی را دست آویز قرار دادن .
-
تشبث
لغتنامه دهخدا
تشبث . [ ت َ ش َب ْ ب ُ ] (ع مص ) چنگ درزدن . (تاج المصادر بیهقی ) (دهار) (غیاث اللغات ). درآویختن به چیزی و چنگ درزدن . (منتهی الارب ) ((ناظم الاطباء) (از آنندراج ). دست درزدن به چیزی و تمسک شدید. (از متن اللغة). دست درزدن به چیزی . (از اقرب الموارد...
-
تشبث
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tašabbos ۱. [مجاز] دست انداختن به چیزی برای وسیله قرار دادن آن؛ دستاویز کردن.۲. [قدیمی] چنگ زدن؛ درآویختن به چیزی.
-
واژههای مشابه
-
تشبث کردن
واژگان مترادف و متضاد
متشبثشدن، متوسل شدن، چنگ زدن، گرفتن، آویختن، وسیله قرار دادن
-
واژههای همآوا
-
تشبص
لغتنامه دهخدا
تشبص . [ ت َ ش َب ْ ب ُ ] (ع مص ) بهم درشدن درختان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اشتباک درخت و داخل شدن بعض آن در بعض دیگر. (از متن اللغة). اشتباک درخت . (از اقرب الموارد)(از المنجد). رجوع به تشبک و تشابک و اشتباک شود.
-
جستوجو در متن
-
چنگزنی
واژگان مترادف و متضاد
اعتصام، تشبث، توسل
-
دستاویزسازی
واژگان مترادف و متضاد
بهانه، تشبث، عذرتراشی
-
توسل جستن
واژگان مترادف و متضاد
متوسلشدن، دست به دامان شدن، تشبث کردن
-
تمسک
واژگان مترادف و متضاد
۱. اعتصام، بهانه، پناهبری، تشبث، توسل، دستاویزسازی ۲. چنگزدن، درآویختن، دستاویز قرار دادن، چسبیدن، تشبث کردن، متشبث شدن
-
تمسک جستن
واژگان مترادف و متضاد
متشبث شدن، دستاویز قرار دادن، متوسل شدن، تشبث کردن
-
آویزش
واژگان مترادف و متضاد
۱. تشبث، تعلیق، توسل ۲. تعلق، دلبستگی، علاقه ۳. آرزم، جنگ، رزم، نبرد