کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترین
/tarin/
معنی
علامت صفت عالی که در آخر بعضی کلمات درمیآید و برتری و رجحان کسی یا چیزی را بر کسان یا چیزهای دیگر میرساند: بهترین، خوبترین، داناترین.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترین
لغتنامه دهخدا
ترین . [ ت َ ] (مزید مؤخر = تر، تفضیلی +ین نسبت ) علامت صفت عالی . پساوندی است که چون بر صفتی افزون گردد آنرا ممتاز سازد. چون بد+ترین = بدترین . به + ترین = بهترین . بزرگ + ترین = بزرگ ترین : از عباد ملک العرش نکو کارترین خوشخویی ، خوش سخنی ، خوش من...
-
ترین
فرهنگ فارسی عمید
(پسوند) tarin علامت صفت عالی که در آخر بعضی کلمات درمیآید و برتری و رجحان کسی یا چیزی را بر کسان یا چیزهای دیگر میرساند: بهترین، خوبترین، داناترین.
-
واژههای مشابه
-
تَرَيِنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
ديدي (مؤنث)
-
اصلی ترین
فرهنگ واژههای سره
ریشه ای ترین
-
ابتدایی ترین
فرهنگ واژههای سره
ساده ترین، نخستین
-
کوچک ترین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) kuča(e)ktarin ۱. خردترین.۲. اندکترین.
-
زبون ترین
لغتنامه دهخدا
زبون ترین . [ زَ ت َ ] (ص عالی ) حقیرترین . خردترین . کوچک ترین : کُتَع؛ زبون ترین بچه ٔ روباه . (منتهی الارب ). || پست ترین جنس . ردی ترین . نامرغوب ترین : نوعی [ از زبیب ] که بیدانه است و کشمش نامند، بهترین او سبز و زبونترین اوسیاه است . (تحفه ٔ حک...
-
بازپس ترین
لغتنامه دهخدا
بازپس ترین . [ پ َ ت َ ] (ص عالی ) عقب ترین . آخرین . بدنبال ترین : ازمله بازپس ترین شهری است که از وی به اندلس روند. (حدود العالم ).
-
پیش ترین
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) pištarin جلوترین؛ پیش از همه.
-
پیش ترین
دیکشنری فارسی به عربی
اول
-
عقب ترین
دیکشنری فارسی به عربی
اخير
-
عظیم ترین
دیکشنری فارسی به عربی
افضل
-
بالا ترین
دیکشنری فارسی به عربی
اعلي الدرجات , حد اعلي
-
شایسته ترین
دیکشنری فارسی به عربی
افضل