کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترسیم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترسیم
/tarsim/
معنی
رسم کردن؛ کشیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. تصویر، رسم، نقش، نگارگری،
۲. رسم کردن، نگاشتن
۳. خطکشیدن، نشان گذاشتن، نشانهگذاری کردن
۴. کشیدن، رسم کردن
فعل
بن گذشته: ترسیم کرد
بن حال: ترسیم کن
دیکشنری
delineation, description, draft, drawing, figure, tracing
-
جستوجوی دقیق
-
ترسیم
واژگان مترادف و متضاد
۱. تصویر، رسم، نقش، نگارگری، ۲. رسم کردن، نگاشتن ۳. خطکشیدن، نشان گذاشتن، نشانهگذاری کردن ۴. کشیدن، رسم کردن
-
ترسیم
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - نشان گذاشتن . 2 - رسم کردن .
-
ترسیم
لغتنامه دهخدا
ترسیم . [ ت َ ] (ع اِ) ملازمان تمغادار، یا عام است . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء).
-
ترسیم
لغتنامه دهخدا
ترسیم . [ ت َ ] (ع مص ) جامه بخط کردن . (از تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد) (از المنجد). جامه را مخطط کردن . (آنندراج ). مبالغه ٔ رَسْم . (زوزنی ). || نشانه کردن و نیک نوشتن . (آنندراج ). نشان گذاشتن و نقش کردن . (فرهنگ نظام ). || گماشتن ناقه ر...
-
ترسیم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tarsim رسم کردن؛ کشیدن.
-
ترسیم
دیکشنری فارسی به عربی
اثر
-
واژههای مشابه
-
ترسیم کردن
فرهنگ واژههای سره
پنگاشتن
-
ترسیم اماری
دیکشنری فارسی به عربی
مخطط
-
ترسیم کردن
دیکشنری فارسی به عربی
اثر , خريطة
-
جستوجو در متن
-
trismic
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترسیم
-
depiction
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ترسیم
-
نَخَافُ
فرهنگ واژگان قرآن
مي ترسيم
-
نَخْشَىٰ
فرهنگ واژگان قرآن
مي ترسيم