کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترجیع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترجیع
/tarji'/
معنی
۱. برگردانیدن؛ بازگشت دادن.
۲. آواز را در گلو گردانیدن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بازگرد، برگردان، برگشت،
۲. تحریر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترجیع
واژگان مترادف و متضاد
۱. بازگرد، برگردان، برگشت، ۲. تحریر
-
ترجیع
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص م .) 1 - برگردانیدن . 2 - آواز را در گلو گردانیدن .
-
ترجیع
لغتنامه دهخدا
ترجیع. [ ت َ ] (ع مص ) انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). در مصیبت انا ﷲ و انا الیه راجعون گفتن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || گام زدن ستور. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || ...
-
ترجیع
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarji' ۱. برگردانیدن؛ بازگشت دادن.۲. آواز را در گلو گردانیدن.
-
واژههای مشابه
-
ترجیع بند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) (اِمر.) شعری دارای چند بند با یک وزن واحد که هر بند با قافیة تازه شروع شود، و یک بیت در میان بندها عیناً تکرار شود.
-
ترجیع بند
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی. فارسی] (ادبی) tarji'band در بدیع، شعری مرکب از چند غزل یا چند بند شعر در بحر موافق و قافیههای مختلف که بعد از هر بند یک بیت مکرر با تکرار میشود، مانندِ این شعر: گفتی که صبور باش هیهات / دل موضع صبر بود بردی ـ هم چاره تحمل است و تسل...
-
جستوجو در متن
-
چهچهه
واژگان مترادف و متضاد
آواز، تحریر، ترجیع، چهچه
-
دل ای دل،()کردن
لهجه و گویش تهرانی
ترجیع بند تصنیف های قدیمی،علافی
-
برگردان
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترجیع ۲. عکس، وارو ۳. ترجمه
-
غلت دادن
لغتنامه دهخدا
غلت دادن . [غ َ دَ ] (مص مرکب ) غلتانیدن . غلطانیدن . غلط دادن .- غلت دادن آواز ؛ تحریر. ترجیع صوت . بگردانیدن آواز.نغمه زدن در آواز. ترنم کردن .
-
غلط دادن
لغتنامه دهخدا
غلط دادن . [ غ َ دَ ] (مص مرکب ) غلطانیدن . غلتانیدن . گردانیدن بر روی خود. گردانیدن به پهلو.- غلط دادن آواز ؛ تحریر صوت . ترجیع. در گلو گردانیدن آواز.
-
ترکیب بند
فرهنگ فارسی معین
( ~. بَ) [ ع - فا. ] (اِمر.) شعری است دارای چند بند در یک بحر که هر بند دارای قافیه ای جداگانه باشد و در آخر هر بند یک بیت آورده می شود که برخلاف ترجیع بند، تکراری نیست .
-
ودویل
فرهنگ فارسی معین
(وُ) [ فر. ] (اِ.) 1 - ترانة محلی هجوآمیز و نشاط انگیز که ترجیع بندش اهمیت بسزا دارد. 2 - نمایشنامة کمدی خفیف که در آن خدعه ای ماهرانه گنجانده باشند.