کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ترتب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ترتب
/tarattob/
معنی
۱. راستودرست شدن.
۲. در جای خود واقع شدن.
۳. پشت سر هم واقع شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ترتب
فرهنگ فارسی معین
(تَ رَ تُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - پشت سر هم قرار گرفتن . 2 - در جای خود واقع شدن .
-
ترتب
لغتنامه دهخدا
ترتب . [ ت َ رَت ْ ت ُ ] (ع مص ) بر جای ایستادن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). بر جای ایستادن و بی حرکت بودن . (از المنجد). || راست و درست شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || (اِ) (اصطلاح فقه ) آنست که درآن واحد طلب نسبت بدو شیئی ...
-
ترتب
لغتنامه دهخدا
ترتب . [ ت ُ ت َ ] (ع ص ، اِ) رجوع به تُرْتُب شود. || همیشه . (منتهی الارب ). همیشگی . (ناظم الاطباء). ابد. (اقرب الموارد). || روزگار. (منتهی الارب ). || بنده ٔ بد. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || خاک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
-
ترتب
لغتنامه دهخدا
ترتب . [ ت ُ ت ُ ] (ع ص ، اِ) ثابت وپای برجای . (ناظم الاطباء). مقیم و ثابت . (اقرب الموارد) (از المنجد). || خاک . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (المنجد). || جاؤوا ترتباً؛ای جمیعاً (اقرب الموارد) یعنی همه آمدند. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ابد...
-
ترتب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarattob ۱. راستودرست شدن.۲. در جای خود واقع شدن.۳. پشت سر هم واقع شدن.
-
واژههای همآوا
-
طرطب
لغتنامه دهخدا
طرطب . [ طُ طُ / طُ طُب ب ] (ع ص ، اِ) پستان کلان فروهشته . طُرطُبی واحدآن است ، در قول شخصی که ثَدی را مؤنث گوید. (منتهی الارب ) (آنندراج ). به عربی پستان طویل را گویند. (فهرست مخزن الادویه ). || زن بزرگ پستان : یقال اِمراءة طُرطُبی . || شرم مرد. |...
-
ترطب
لغتنامه دهخدا
ترطب . [ ت َ رَطْ طُ ] (ع مص ) بسیارمرطوب و نمدار شدن . (ناظم الاطباء). تر شدن ، و منه : ترطب لسانی بذکرک . (از اقرب الموارد) (از المنجد).
-
ترطب
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tarattob مرطوب شدن؛ نمدار شدن.
-
جستوجو در متن
-
ترادف
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترتب، تسلسل، تواتر، توالی ۲. هممعنایی ۳. پیاپی شدن، ردیفشدن
-
تواتر
واژگان مترادف و متضاد
۱. ترادف، ترتب، تسلسل، توالی ۲. فرکانس، بسامد
-
نفاذ
لغتنامه دهخدا
نفاذ. [ ن َ ] (ع مص ) گذشتن تیر از آنچه بدان آید. (ترجمان علامه ٔ جرجانی ص 100). گذشتن تیر از جائی که بدان رسد. (غیاث اللغات ). بیرون گذشتن تیر از آنچه برآن برآید. (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). گذشتن چیزی از چیزی و رها شدن آن از آن . (منتهی الارب ) ...
-
تسلسل
لغتنامه دهخدا
تسلسل . [ت َ س َ س ُ ] (ع مص ) پیوسته رفتن آب و آنچه بدان ماند. (زوزنی ). در هم پیوسته روان شدن آب . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از متن اللغة) (از اقرب الموارد) (از المنجد). پیوسته شدن و روان شدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). || اتصال و پیوستگی بهم...
-
تدراء
لغتنامه دهخدا
تدراء. [ ت ُ رَءْ ] (ع ص ) تُدرَاءة. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (المنجد): رجل ذوتدراء؛ یعنی دفعکننده ٔ خصم است با قوت و شوکت ، وچنین است پادشاه که صاحب ساز و برگ جنگ و نیرو باشددر دفع دشمنان . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). مد...