کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تذمر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تذمر
معنی
ژکيدن , لندلند , غرغر کردن , گله کردن , ناله , گله
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تذمر
لغتنامه دهخدا
تذمر. [ ت َ ذَم ْ م ُ ] (ع مص ) افژولیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ). اوژولیده شدن . (زوزنی ). || خویشتن را ملامت کردن . (تاج المصادر بیهقی ). نکوهش کردن نفس خود را بر غضب یا بر چیزی که فوت کرد. || دیگرگون و ناآشنا گردیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (...
-
تذمر
دیکشنری عربی به فارسی
ژکيدن , لندلند , غرغر کردن , گله کردن , ناله , گله
-
واژههای همآوا
-
تضمر
لغتنامه دهخدا
تضمر. [ ت َ ض َم ْ م ُ ] (ع مص ) چفسیدن و ترنجیده شدن پوست کسی از لاغری . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ژکیدن
دیکشنری فارسی به عربی
تذمر
-
لندلند
دیکشنری فارسی به عربی
تذمر
-
غرغر کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تذمر , تمتم , حقد , هدير
-
گله کردن
دیکشنری فارسی به عربی
تذمر , شبوط , لائمة , مقص
-
ناله
دیکشنری فارسی به عربی
آهة , انين , تذمر , عويل
-
گله
دیکشنری فارسی به عربی
آهة , تذمر , سخط , شجار , قطيع , مقص
-
تذامر
لغتنامه دهخدا
تذامر. [ ت َ م ُ ] (ع مص ) یکدیگر را برانگیختن برجنگ و برانگیخته شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). یکدیگر را برانگیختن بر قتال . (از المنجد). || تلاوم . (المنجد). رجوع به تذمر شود.
-
افژولیده شدن
لغتنامه دهخدا
افژولیده شدن . [ اَ دَ / دِ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) تذمر. تذمیر. (از تاج المصادر بیهقی ). اهتشاش . (منتهی الارب ). پریشان شدن . برانگیخته شدن . و رجوع به افژول و افژولیدن شود.
-
متذمر
لغتنامه دهخدا
متذمر. [ م ُ ت َ ذَم ْ م ِ ] (ع ص ) نکوهش کننده نفس خود را بر چیزی که فوت کند. (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). نکوهش کننده ٔ خویشتن . (ناظم الاطباء). || دیگرگون شده و متغیر. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || غضبنا...