کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تخلف ورزیدن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تخلف ورزیدن
مترادف و متضاد
تخلف کردن، خلاف کردن، قصور ورزیدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تخلف ورزیدن
واژگان مترادف و متضاد
تخلف کردن، خلاف کردن، قصور ورزیدن
-
واژههای مشابه
-
تخلف کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. خلاف کردن ۲. سرپیچی کردن ۳. بدعهدی کردن، خلاف وعده کردن، خلف عهده کردن ۴. بازماندن، دنبال افتادن
-
تخلف افتادن
لغتنامه دهخدا
تخلف افتادن .[ ت َ خ َل ْ ل ُ اُ دَ ] (مص مرکب ) خلاف وعده و عهد واقع شدن امری . در این بیت ، خطا بودن ، تفسیر بخطا کردن ،تعبیر نادرست و مانند آنها معنی میدهد : بود این نکته پر روشن که در باب جناب توتخلف تا ابد افتاده در اقوال انسانی .علی خراسانی (از...
-
تخلف کردن
لغتنامه دهخدا
تخلف کردن . [ ت َ خ َل ْ ل ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) خلاف کردن . بازپس ایستادن از وعده و عهد و امری : بر چهره ٔ ما خاک در دوست گواه است کز طاعت میخانه نکردیم تخلف . علی خراسانی (از آنندراج ).رجوع به تخلف شود.
-
لَا تُخْلِفُ
فرهنگ واژگان قرآن
تخلّف نمي کني
-
تخلف کرد
دیکشنری فارسی به عربی
ارتَکَبَ مُخالَفَة
-
تخلف بلدان العالم الثالث
دیکشنری عربی به فارسی
عقب ماندگي کشورهاي جهان سوم
-
تخلف کردن از
دیکشنری فارسی به عربی
اطرح , انتهک
-
مرتکب تخلف شد
دیکشنری فارسی به عربی
ارتَکَبَ مُخالَفَة
-
تخلف و حُقه
فرهنگ گنجواژه
نادرستی.
-
جستوجو در متن
-
رتخ
لغتنامه دهخدا
رتخ . [ رَ ] (ع مص ) ترخ . (منتهی الارب ). تنک گردیدن گل و عجین . || اقامت نمودن در جایی . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). اقامت کردن در مکانی . || چسبیدن به چیزی . (ناظم الاطباء). || پس ماندن و تخلف ورزیدن از کار. (آنندراج ) (منتهی الار...
-
تمرد
واژگان مترادف و متضاد
۱. تجاسر، تخطی، تخلف، سرپیچی، سرکشی، طغیان، عصیان، گردنکشی، نافرمانی، یاغیگری ≠ فرمانبرداری ۲. سرپیچی کردن، سرکشی کردن، طغیانورزیدن، عصیان ورزیدن، گردنکشی کردن، نافرمانی کردن ≠ فرمان بردن، فرمانبرداری کردن، رام بودن، تسلیم بودن
-
تقطر
لغتنامه دهخدا
تقطر. [ ت َ ق َطْ طُ ] (ع مص ) چکیده شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (دهار). چکیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج )(ناظم الاطباء). قطره قطره جاری شدن آب . (از اقرب الموارد). || بر پهلو افتادن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاط...