کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحین پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحین
لغتنامه دهخدا
تحین . [ ت َ ] (ع اِ، ق ) هنگام و حین . (ناظم الاطباء). اصل آن حین و تا بر آن افزایند چنانکه در تلان افزایند. (از منتهی الارب ). و ربما ادخلوا علیه التاء. قال ابووجرة السعدی :العاطفون تحین ما من عاطف والمطعمون زمان َ این المطعم . (اقرب الموارد).و گاه...
-
تحین
لغتنامه دهخدا
تحین . [ ت َ ح َی ْ ی ُ ] (ع مص ) دوشیدن ناقه رادر وقت معین . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (ازآنندراج ). قرار دادن وقتی در تمام شب و روز برای دوشیدن شیر از ناقه . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). تحیین . (اقرب الموارد). || هنگام جستن .(زوزنی...
-
واژههای همآوا
-
طحین
فرهنگ فارسی معین
(طَ) [ ع . ] (اِ.) آرد، گندم رقیق .
-
طحین
لغتنامه دهخدا
طحین . [ طَ ] (ع اِ)آرد. (منتهی الارب ) (آنندراج ). دقیق . گندم ِ آس شده .
-
طحین
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] tahin آرد.
-
جستوجو در متن
-
تلان
لغتنامه دهخدا
تلان . [ ت َ ] (ع ق ) اکنون . اصل آن ، الان است و «ت » را بر آن افزودند چنانکه در تحین . (منتهی الارب ). الان و اکنون . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وصلینا کمازعمت تلانا؛ ای الان . (اقرب الموارد).
-
متحین
لغتنامه دهخدا
متحین . [ م ُ ت َ ح َی ْ ی ِ ] (ع ص ) وقت رفته و زمان گذشته . (ناظم الاطباء). || هلاک شده و فوت شده . || آن که منتظر وقت طعام خود باشد. (ناظم الاطباء) (از منتهی الارب ). و رجوع به تحین شود.
-
تغفل
لغتنامه دهخدا
تغفل . [ ت َ غ َف ْ ف ُ ] (ع مص ) غفلت ورزیدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). تغفله ُ تحین غفلته و تعمدها. (اقرب الموارد).
-
تحیین
لغتنامه دهخدا
تحیین . [ ت َح ْ ] (ع مص ) تحیین چیزی ؛ گردانیدن برای وی وقت . (منتهی الارب ). قرار دادن از برای آن وقتی . (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || در یک وقت دوشیدن اشتر. (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). قرار دادن وقتی برای د...
-
لات
لغتنامه دهخدا
لات . [ ت َ ] (ع حرف ) کلمه ٔ نفی به معنی لیس . و قوله تعالی : لات حین مناص (قرآن 3/38)؛ یعنی نیست گریزگاه و التاء زائدة کما فی ثمت و رُبت او شبهوا لات بلیس و اضمروا فیها اسم الفاعل و لا تکون الامع حین و قد تحذف و هی مرادة کما فی قول مازن بن مالک : ح...
-
حین
لغتنامه دهخدا
حین . (ع مص ) نزدیک گشتن وقت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || رسیدن وقت . (منتهی الارب ). رسیدن وقت نماز. (ناظم الاطباء). || خشک گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رجوع به حَین شود. || (اِ) روزگار. (منتهی الارب ). || هنگام . (مهذب الاسماء) (م...