کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تحلم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تحلم
/tahallom/
معنی
۱. حلم ورزیدن.
۲. به تکلف بردباری کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بردباری، حلمورزی
۲. خواب دیدن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تحلم
واژگان مترادف و متضاد
۱. بردباری، حلمورزی ۲. خواب دیدن
-
تحلم
فرهنگ فارسی معین
(تَ حَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بردباری نمودن ، حلم ورزیدن . 2 - به تکلف بردباری نمودن .
-
تحلم
لغتنامه دهخدا
تحلم . [ ت َح َل ْ ل ُ ] (ع مص ) حلم نمودن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). به تکلف بردباری نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || آکنده و فربه شدن . (تاج المصادر بیهقی ). || تحلم مال ؛ فربه شدن شتران . || تح...
-
تحلم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tahallom ۱. حلم ورزیدن.۲. به تکلف بردباری کردن.
-
جستوجو در متن
-
خالع
لغتنامه دهخدا
خالع. [ ل ِ ] (اِخ ) حسین بن محمدبن جعفربن محمدبن حسین رافقی معروف به خالع.بعضی نسب او را به معاویةبن ابوسفیان میرسانند. وی از بزرگان علم نحو و لغت و ادب عرب بود. از ابوعلی فارسی و ابوالحسن سیرافی و جز این دو کسب علم کرد. وفاتش به سال 388 هَ . ق . ات...