کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تجافی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تجافی
/tajāfi/
معنی
دوری کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تجافی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - بر جای قرار نگرفتن . 2 - دوری کردن .
-
تجافی
لغتنامه دهخدا
تجافی . [ ت َ ] (ع مص ) قرار ناگرفتن بر جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) . بر جای خود باقی نماندن و از جانبی بجانب دیگر میل کردن . (از قطر المحیط): تتجافی جنوبهم عن المضاجع یدعون َ رَبهم خوفاً و طمعاً و مما رزقناهم ینفقون . (قرآن 32 / 1...
-
تجافی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tajāfi دوری کردن.
-
جستوجو در متن
-
متجافی
لغتنامه دهخدا
متجافی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) قرار ناگیرنده در جائی و چیزی برداشته شده از جایی . (آنندراج ). بی ثبات و ناپایدار و جدا و متفرق و دور و منتقل از جای خود و برداشته شده ٔ از جای خود و مایل از پهلوی کسی . (ناظم الاطباء). || غافل و بی پروا. (ناظم الاطباء) (ا...
-
تخامص
لغتنامه دهخدا
تخامص . [ ت َ م ُ ] (ع مص ) برداشته شدن از چیزی و یک سو گردیدن .(منتهی الارب ). تجافی . (اقرب الموارد) (قطر المحیط):تخامص لفلان عن حقه و تجاف له عنه ؛ ای اعطه ایاه و تقول مسسته بیدی و هی باردة فتخامص عن برد یدی ؛ ای تجافی . (اقرب الموارد). || دادن حق...
-
دل نمودگی
لغتنامه دهخدا
دل نمودگی . [ دِ ن ُ / ن ِ / ن َ دَ / دِ ] (حامص مرکب ) اظهار میل . (ناظم الاطباء) : ملک نوح مقدم او را مکرم داشت و دل نمودگیها فرمود. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 112). ابوعلی مدتها بود که ... از شراب تجافی نموده چون به جناب مأمون رسید و دل نمودگی کرد و ...
-
کبر
لغتنامه دهخدا
کبر. [ ک ِ ب َ ] (ع اِمص ) به زاد برآمدگی . (السامی ) (برهان ). بلند سالی . (برهان ). کلان سالی . پیری . (غیاث اللغات ). مقابل صغر.- کبر سن ؛ کلانی و کلانسالی . پیری . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). سالخوردگی . (فرهنگ رازی ). بلندسالی . فزونی سال . (ناظ...
-
معازف
لغتنامه دهخدا
معازف . [ م َ زِ ] (ع اِ) آلتهای لهو و بازی مانند رود و جامه و طنبور. ج ِ عَزف یا مِعزَف یا مَعزِف یا مِعزَفَة. (منتهی الارب ). آلتهای لهو مانند عود وطنبور. ج ِ مِعزَف و مِعزَفَة. (از اقرب الموارد). نواختنی ها چون عود و طنبور. آلات موسیقیه ٔ ذات اوتا...
-
احداث
لغتنامه دهخدا
احداث . [اَ ] (ع ص ، اِ) ج ِ حَدَث . جوانان . نوجوانان : مجالسة الأحداث مفسدة الدین . (امیرالمؤمنین علی علیه السلام ). و احداث متعلمان بطریق تحصیل علم و موعظت نگرند. (کلیله و دمنه ). که از احداث فقهای حضرت و افراد علمای دولت بمزیت هنر و مزید خرد مس...
-
معارضه
لغتنامه دهخدا
معارضه . [ م ُ رَ ض َ / رِ ض ِ ] (از ع ، اِمص ) روبارویی دو خصم و دو حریف با یکدیگر. معارضت . (ناظم الاطباء). مقابله ٔ دو حریف با هم : از معارضه ٔ رایات او تماول و تجافی نمود و به مرورود رفت و نیشابور بازگذاشت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 203 -...
-
ازاحة
لغتنامه دهخدا
ازاحة. [ اِ ح َ ] (ع مص ) اِزاحَت . دور گردانیدن . (زوزنی ). دور گردانیدن از جای . (منتهی الارب ). دور کردن . (تاج المصادر بیهقی ). اِزاخَة: ازاح الشی ٔ؛ ازاغه من موضعه و نحاه . (تاج العروس ). || زایل کردن . از میان برداشتن . (اقرب الموارد) : امیر اب...
-
تفادی
لغتنامه دهخدا
تفادی . [ ت َ ] (ع مص ) خویشتن را نگاه داشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وقایه ساختن بعضی بعض دیگر را چنانکه گویی هر کس رفیق خود را فدای خویش میسازد. (از اقرب الموارد). || پرهیز نمودن و یکسو شدن و رهایی جستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ...
-
غضاضت
لغتنامه دهخدا
غضاضت . [ غ َ ض َ ] (ع اِمص ) خواری و ذلت و منقصت . رجوع به غضاضة شود : امیرالمؤمنین اعزازها ارزانی داشتی ... تا بشتابیم و به مدینة السلام رویم و غضاضتی که جاه خلافت را میباشد از گروهی اذناب ، آن را دریابیم و آن غضاضت را دور کنیم . (تاریخ بیهقی چ اد...
-
نزق
لغتنامه دهخدا
نزق . [ ن َ ] (ع مص ) برسکیزیدن اسپ بر ماده ، یا پیش درآمدن از سبکی و چستی و برجستن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). برسکیزیدن نریان بر مادیان ، یا به چستی و چالاکی پیش درآمدن و برجستن . (از ناظم الاطباء). نزوق . (منتهی الارب ). سبق گرفتن ستور بر دیگر...