کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تثور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تثور
لغتنامه دهخدا
تثور. [ ت َ ث َوْ وُ ] (ع مص ) برانگیخته شدن . (قطر المحیط) (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): ثارت بینهم الفتنة. (اقرب الموارد). || برخاستن و برآمدن گرد و دود. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظ...
-
واژههای همآوا
-
تصور
واژگان مترادف و متضاد
۱. اندیشه، انگار، پندار، تخیل، تفکر، خیال، زعم، فکر، گمان، مخیله، وهم ≠ تصدیق ۲. اندیشه کردن، اندیشیدن، انگاشتن ≠ تصدیق کردن
-
تصور
فرهنگ واژههای سره
انگارش، انگار، انگاشت، انگاره
-
تصور
فرهنگ فارسی معین
(تَ صَ وُّ) [ ع . ] (مص ل .) پنداشتن ، صورت کسی یا چیزی را به ذهن آوردن .
-
طثور
لغتنامه دهخدا
طثور. [ طُ ] (ع مص ) ماست شدن شیر. (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ). رجوع طَثر شود.
-
تسور
لغتنامه دهخدا
تسور. [ ت َ س َوْوُ ] (ع مص ) به دیوار بر شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ) (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). بر دیواربرآمدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بر دیوار برشدن . و از راه دیوار به خانه شدن . (مجمل اللغة). بر بالای دیوار شد...
-
تصور
لغتنامه دهخدا
تصور. [ ت َ ص َوْ وُ ] (ع مص ) صورت شدن . (تاج المصادر بیهقی ). صورت و پیکر گردیدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || افتادن : ضربه فتصور؛ زد او را پس بیفتاد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نزدیک شدن به افتادن ...
-
تصور
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] tasavvor ۱. صورت کسی یا چیزی را در خیال خود مجسّم ساختن.۲. گمان کردن؛ پنداشتن؛ انگاشتن.
-
جستوجو در متن
-
متثور
لغتنامه دهخدا
متثور. [ م ُ ت َ ث َوْ وِ ] (ع ص ) برانگیخته وبرخاسته . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). برانگیخته و به هیجان آمده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تثور شود.