کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تثبیر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
تثبیر
لغتنامه دهخدا
تثبیر. [ ت َ ] (ع مص ) بازداشتن از حاجت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). حبس کردن چیزی بر کسی . (از قطر المحیط). حبس کردن . (شرح قاموس ). حبس کردن چیزی را. (تاج العروس ج 3 ص 72).
-
واژههای همآوا
-
تصبیر
لغتنامه دهخدا
تصبیر. [ ت َ ] (ع مص ) شکیبایی فرمودن کسی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). امر کردن کسی را به شکیبایی . (از اقرب الموارد). خواستن از کسی شکیبایی را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). شکیبایی خواستن . (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || بدون وزن و کیل گرف...
-
جستوجو در متن
-
مثبر
لغتنامه دهخدا
مثبر. [ م ُ ث َب ْ ب ِ ] (ع ص )بازدارنده از حاجت . (آنندراج ) (منتهی الارب ). کسی که باز می دارد. (ناظم الاطباء). و رجوع به تثبیر شود.
-
ثبر
لغتنامه دهخدا
ثبر. [ ث َ ] (ع مص ) منع. بازداشتن از حاجت . (منتهی الارب ). تثبیر. || بدرنگ و بطوء داشتن . || حبس . || لعن . || طرد.- ثبرقرحه ؛ گشاده شدن ریش و آماس کردن آن . (از منتهی الارب ).