کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تبلج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تبلج
/taballoj/
معنی
روشن و آشکار شدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تبلج
فرهنگ فارسی معین
(تَ بَ لُّ) [ ع . ] (مص ل .) دمیدن ، روشن شدن .
-
تبلج
لغتنامه دهخدا
تبلج . [ ت َ ب َل ْ ل ُ ] (ع مص ) روشن شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). روشن شدن صبح . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || خندیدن و گشاده روی شدن . (تاج المصادر بیهقی ). خندیدن و شاد شدن . (از اقرب الموارد) (از ق...
-
تبلج
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] taballoj روشن و آشکار شدن.
-
جستوجو در متن
-
متبلج
لغتنامه دهخدا
متبلج . [ م ُ ت َ ب َل ْ ل ِ ] (ع ص ) صبح روشن . (آنندراج )(ناظم الاطباء). || خندان و شاد. (آنندراج ). خنده کننده . (ناظم الاطباء). و رجوع به تبلج شود.
-
تنفس
لغتنامه دهخدا
تنفس . [ ت َ ن َف ْ ف ُ ] (ع مص ) نفس زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دم برزدن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از آنندراج ). داخل کردن نفس به ریه وخارج کردن از آن ، و هر ریه داری متنفس است . (از اقرب الموارد). دم و نفس و دم زدگی و نفس کشیدگی و ...