کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تباکی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تباکی
/tabāki/
معنی
گریۀ دروغی کردن؛ خود را به گریه زدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تباکی
فرهنگ فارسی معین
(تَ) [ ع . ] (مص ل .) گریة دروغی .
-
تباکی
لغتنامه دهخدا
تباکی . [ ت َ ] (ع مص ) گرستن نمودن . (زوزنی ). خود را گریان نمودن . خویشتن چون گریانی ساختن . (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). گریه ٔ دروغ نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). خود را بشکل گریه کننده درآوردن . (فرهنگ نظام ).
-
تباکی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] tabāki گریۀ دروغی کردن؛ خود را به گریه زدن.
-
جستوجو در متن
-
تهمع
لغتنامه دهخدا
تهمع. [ ت َ هََ م ْ م ُ ] (ع مص ) تباکی کردن . (ناظم الاطباء). تباکی . (اقرب الموارد). گریستن . || جاری شدن آب و اشک . (از ذیل اقرب الموارد).
-
متباکی
لغتنامه دهخدا
متباکی . [ م ُ ت َ ] (ع ص ) گریه ٔ دروغ نماینده . (آنندراج ). کسی که خود را وامی دارد و یا واداشته می شود به ریختن اشک و آن که به حیله و مکرگریه می کند. (ناظم الاطباء). و رجوع به تباکی شود.
-
صفدی
لغتنامه دهخدا
صفدی . [ ص َ ف َ ] (اِخ ) دمشقی . نام وی سیداحمد است . مؤلف سلافةالعصر آرد: شیخ ما علامه محمد شامی این اشعار را از وی بر من انشاد کرد:صه یا حمام فلست المشوق و لا بات حالک فیها کحالی فما من تباکی کما من بکی و دمع الاسی غیر دمع الدلال .(سلافةالعصر ص 3...