کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تانق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تانق
/ta'annoq/
معنی
۱. تتبع کردن.
۲. در کار خود ریزهکاری کردن.
۳. گفتار و کردار خود را محکم و متقن انجام دادن.
۴. از روی حکمت کاری کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تانق
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی] [قدیمی] ta'annoq ۱. تتبع کردن.۲. در کار خود ریزهکاری کردن.۳. گفتار و کردار خود را محکم و متقن انجام دادن.۴. از روی حکمت کاری کردن.
-
واژههای مشابه
-
تأنق
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ نُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دقت زیاد در کاری . 2 - از روی حکمت کاری را انجام دادن .
-
تأنق
لغتنامه دهخدا
تأنق . [ ت َ ءَن ْ ن ُ ] (ع مص ) نیک نگریستن در کاری تا نیکو بکنی . (زوزنی ) (تاج المصادر بیهقی ) (آنندراج ). تأنق در کار یا سخنی ؛ انجام دادن با اتقان و حکمت . (از قطر المحیط) (از اقرب الموارد). تأنق در کاری ؛ ریزه کاری کردن در کاری . (منتهی الار...
-
واژههای همآوا
-
تأنق
فرهنگ فارسی معین
(تَ أَ نُّ) [ ع . ] (مص ل .) 1 - دقت زیاد در کاری . 2 - از روی حکمت کاری را انجام دادن .
-
تعنق
لغتنامه دهخدا
تعنق . [ ت َ ع َن ْ ن ُ ] (ع مص ) در سوراخ خود درآمدن کلاکموش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). داخل شدن خرگوش در لانه ٔ خود. (از اقرب الموارد). || سر و گردن در سوراخ درآوردن خرگوش . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || دست در گردن همدی...
-
جستوجو در متن
-
متأنق
لغتنامه دهخدا
متأنق . [ م ُت َ ءَن ْ ن ِ ] (ع ص ) نازک و باریک و لطیف . || نازک طبع. (ناظم الاطباء). و رجوع به تأنق شود.
-
تجود
لغتنامه دهخدا
تجود. [ ت َ ج َوْ وُ ] (ع مص ) جَیّد اختیار کردن . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (اقرب الموارد) (قطر المحیط). || تأنق در صنعت . (اقرب الموارد).
-
تفنق
لغتنامه دهخدا
تفنق . [ ت َ ف َن ْ ن ُ ] (ع مص ) به ناز زیستن . (تاج المصادربیهقی ). با ناز و نعمت زیستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تنعم . || تعمق و ریزه کاری کردن در امری . تأنق . تنطع. (از اقرب الموارد).
-
تشرط
لغتنامه دهخدا
تشرط. [ ت َ ش َرْ رُ ] (ع مص ) نیک نگریستن در کار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). تأنق در عمل . (از اقرب الموارد). || بتکلف پذیرفتن شروطی را که بزیان او باشد. (از اقرب الموارد).
-
فناء
لغتنامه دهخدا
فناء. [ ف ِ ] (ع اِ) گرداگرد. ج ، افنیه ، فُنی ّ. (منتهی الارب ). وصید، و آن ساحت پیش سرای است و نیز آنچه از جوانب آن امتداد یابد. ج ، افنیة، فُنی ّ. (از اقرب الموارد). عتبة. جناب . وصید. درگاه . درگه . آستان . آستانه . کریاس . سده . (یادداشتهای مؤل...
-
تنطع
لغتنامه دهخدا
تنطع. [ ت َ ن َطْ طُ ] (ع مص )دور درشدن در سخن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دور درشدن در سخن و به غور نگریستن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). تعمق کردن در سخن و از مخرج ادا کردن آن را و ریزه کاری نمودن در آن . (ناظم الاطباء). و در ...
-
ترتیل
لغتنامه دهخدا
ترتیل . [ ت َ ] (ع مص ) هویدا کردن . (تاج المصادر بیهقی ). هویدا کردن سخن . (زوزنی ) (دهار). پیدا کردن . (ترجمان جرجانی ترتیب عادل بن علی ). نیکو کردن تألیف کلام را و هویدا کردن آنرا بی تکلف . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نیکوکردن تألیف کلام . (ا...