کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
تاشک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
تاشک
/tāšak/
معنی
۱. کَره.
۲. ماست چکیده.
۳. مرد چابک و چالاک.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
تاشک
فرهنگ فارسی معین
(شَ) (ص .) 1 - چابک ، چالاک . 2 - ماست چکیده .
-
تاشک
لغتنامه دهخدا
تاشک . (اِخ ) دهی است از بخش راور شهرستان کرمان واقع در 23هزارگزی جنوب باختری راور و 19هزارگزی جنوب راه فرعی راور به کوهبنان . کوهستانی ، سردسیر، دارای 150 سکنه و آب آن از چشمه است . محصولاتش غلات و لبنیات و شغل اهالی زراعت و گله داری و راه آن مالرو ...
-
تاشک
لغتنامه دهخدا
تاشک . [ ش َ ] (ص ،اِ) چابک . (آنندراج ) (انجمن آرا). مرد چابک و چالاک . (فرهنگ جهانگیری ) (فرهنگ رشیدی ). مردم چابک و چالاک . (برهان ) (ناظم الاطباء). مردی چابک . (فرهنگ اوبهی ). بعضی گفته اند خطا است و صحیح تاشک بضم شین است . (فرهنگ رشیدی ). || بعض...
-
تاشک
لغتنامه دهخدا
تاشک . [ ش ُ ] (ص ، اِ) نقایه ٔ ماست بود. (لغت فرس اسدی چ عباس اقبال ص 301). || مرد چابک بود. (لغت فرس اسدی ایضاً):نزد او آن جوان چابک رفت از غم ره گران و گوش سبک با دو نان پر ز ماست ماست فروش تاشکی برد پیش آن تاشک .منطقی (از لغت فرس اسدی چ عبّاس اقب...
-
تاشک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [قدیمی] tāšak ۱. کَره.۲. ماست چکیده.۳. مرد چابک و چالاک.
-
جستوجو در متن
-
ماست
لغتنامه دهخدا
ماست . (اِ) معروف است که جغرات باشد و بعضی جغرات چکیده را و بعضی دیگر مایه ای که بر شیر زنند ماست گویند. (برهان ). جغرات و گویند جغرات چکیده و گویند مایه ای که بر شیر زنند و لهذا کسی که مایه را برشیر زده ماست ببندد ماست بند گویند. (از آنندراج ). چغرا...